مرحوم سید علی خان مدنی شیرزای میگوید در زمان ما مشهور شده است که شاه سلیمان صفوی در سال 1078 دستور به زدن گردن یکی از امرایش به نام جمشید خان را داد ولی شمشیر جلاد بر او کارساز نمیشد تا اینکه خودش گفت بر بازو حرزی دارد که وقتی آن را باز کردند شمشیر بر گردنش عمل کرد!
یک عده از کسانی که در اعدام او حضور داشتند این داستان را برایم گفته است و خود حرز که در پوست آهویی بوده است توسط یکی از نزدیکان سلطان به ما رسیده است و متنش چنین است :
کلیک و کشیدن برای جابجایی
َأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا وَحَاقَ بِآَلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ
اَللّهُمَّ بٍکَ اَستَکفی شُرُورَهُم وَاَدرَءُ فی نُحُورِهم ، فَاکْفِنیِهِمْ کَیفَ شِئْتَ وَاَنَّی شِئْتَ بِحَولٍ مِنکَ وَقُوَّةً یا اَرحَمَ الرَّاحِمین
اللّهُمَّ ُ یا ذَا السُّلطانِ القَدیمِ وَالمَنِّ القَدیمِ وذَا الکَلِماتِ التّامّاتِ والدَّعّواتِ الْمُستَجاباتِ عافِ فلان بن فلان ( نام خود را بنویسد ) مِنْ اَنْفُسِ الْجِنِّ وَأَعْیُنِ الْإِنْسِ بِمُحَمَّدٍ وَعَلِیٍّ وَفاطِمَةَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِم اَجمَعین یَا سَامِعَ کُلِّ صَوتٍ ، یَا سَابقَ کُلِّ فَوتٍ ، یَا مُحیِیَ الْعِظامِ وَهِیَ رَمیمٌ وَمُنْشِئَهَا بَعْدَ الْمَوتِ ، بِخُلْدِکَ الْاَبَدی وَدَوامِکَ السَّرمَدی وَحَیَاتِکَ الَّتی لَا تَموت صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَغِثْنِی وَفَرِّجْ عَنِّی ما اَنَا فیهِ بِلا إِلهَ إِلّا أَنتَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَأَنْتَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ ، یا شَدیدَ القُوی یا شَدیدَ الْمِحالِ أَذْلَلْتَ بِعِزَّتِکَ جَمیعَ مَنْ خَلَقْتَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاکْفِنِی مَؤُنَةَ فُلان ( اسم دشمنش را بنویسد ) بِما شِئتَ
اَللَّهُمَّ احْفَظْ حامِلَهُ مٍنْ جَمیِعِ الْآفاتِ وَطَوِّلْ عُمْرَهُ بِمُحَمَّدٍ وَعَلیٍّ وِفاطِمَةَ وَاَهْلِ بَیْتِهِ عَلَیْهِمُ السَّلام
ترجمه :
امر خویش را به الله واگذار میکنم که همانا الله به بندگانش بیناست الله او را از آسیب حیله ای که برایش اندیشیده بودند ، نگه داشت و آن عذاب ناگوار خاندان فرعون را در میان گرفت .
پروردگارا به وسیله تو بهترین اداره شرهایشان را درخواست میکنم و به پلیدی شان را به گلویشان می افکنم
پس از جانب من ایشان را آن سان که خودت میخواهی و هر وقت که بخواهی کفایت بنما به حول وقوه ات ای مهربان ترین مهربانان
پروردگارا ای صاحب حکومتی قدیم ومنتی بی پایان بر بندگانت!
و ای صاحب کلمات تامات و دعاهای استجابت شده!
به محمد و علی و فاطمه که صلوات الله بر ایشان باد فلانی پسر فلانی را از نفس های اجنه و چشم آدمیان عافیت بخش!
ای شنوای هر صدایی ، ای پیشی گیر از هر چه از دست رفته است و ای زنده کننده ی استخوان های پوسیده و زنده کننده ی ایشان پس از مرگ!
به جاودانگی ابدی ات و ثبات سرمدی ات و زندگانی تو که مرگی در آن نیست!
صلوات فرست بر محمد وآل محمد و به فریادم برس و این گرفتاری که در آن هستم را به خاطر اینکه الهی جز تو نیست برطرف بگردان!
ای کسی که نیرویش مستحکم است
بر تو توکل کردم و تو پروردگار عرش بزرگ هستی!
به عزتت تمامی آنچه خلق نمودی متواضع نمودی بر محمد وآل محمد صلوات بفرست و از جانب من باری که فلانی بر من دارد را کفایت نما!
پروردگارا نگه دارنده ی این دعا را از تمامی بلایا حفظ نما و عمرش را طولانی گردان به حق حضرات محمد و علی وفاطمه و اهل بیتشان علیهم السلام
مرحوم علامه مجلسی قَدَّسَ اللهُ نَفسَهُ القُدُّوسی در کتابُ الدُّعاء بِحارِ می نگارد :
در کتاب « اَلکَلِمُ الطَّیِّب وَالغَیثُ الصَّیِّب » نگاشته سید علی خان شیرزای شارح صحیفه سجادیه اینچنین آمده که :
به خط یکی از دوستان از سادات جلیل و صالح این چنین دیدم که :
در سال 1093 هجری از امیر إسماعیل بن حسین بیک بن علی بن سلیمان حائری انصاری شنیدم که میگفت :
صالح متقی، حاجی شیخ علی مکی فرمود : من به تنگی معیشت و بدهکاری های زیاد مبتلا شدم به حدی که ترسیدم طلب کارها مرا به قتل برسانند یا از تنگدستی و غصه بمیرم، ناگاه دست به جیب خود کردم دعایی در آن دیدم بدون این که خودم گذاشته باشم یا کسی که او را دیده باشم در جیبم گذاشته باشد. از مشاهدۀ آن دعا خیلی تعجب کردم و متحیر شدم! در خواب مردی را با هیئت صلحا و زهاد دیدم که به من می گوید :
« فلانی ، دعای مربوط به خودت را به تو دادیم ، آن را بخوان تا از تنگی و شدت رها شوی »
من او را نشناختم و تعجبم زیاد شد. مرتبۀ دوم حضرت حجت (علیه السلام) را در خواب دیدم فرمودند :
آن دعایی را که به تو عطا کردیم بخوان و به هر کس که می خواهی تعلیم بده
شیخ علی مکی می گوید : آن دعا را چند بار تجربه کردم و فرج و گشایش را به زودی مشاهده نمودم ولی پس از مدتی مفقود شد در این مدت به خاطر از دست دادن آن تأسف می خوردم و از بدی عمل خود استغفار کردم اما بعدها شخصی نزد من آمد و گفت: این دعا در فلان مکان از تو مفقود شده بود و آن را به من داد ولی من به خاطرم نیامد که به آن مکان رفته باشم.
دعا را گرفتم و سجدۀ شکر به جا آوردم ، دعا این است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
رًبٍّ إٍنٍّی أَسأَلُکَ مَدَدَاً رَوحانیاً تُقَوٍّی بِه قُویَ الکُلیّة و الجُزئیة حَتَّی أَقهَرَ بِمَبادِیءِ نَفسی کُلَّ نَفسٍ قاهِرةٍ فَتَنقَبِض لی إِشارةَ رَقائِقِها إنقِباضاً تَسقُطُ به قُواها حَتَّی لا یَبقی فی الکَونِ ذو روحٍ إِلّا وَ نارُ قهری قَد أَحرَقَت ظُهُورَهُ یا شَدیدُ یا شَدیدُ یا ذَالبَطشِ الشَّدید یا قَهّارُ أَسأَلُکَ بِما أَودَعتَهُ عِزرائیلَ مِن أَسمائِکَ القَهریةِ فَانفَعَلَت لَهُ النُفُوسُ بالقهرِ اَن تودِعَنی هذا السِّرِ فی هذهِ السّاعَة حتی اَلینَ به کلَّ صَعبٍ و اَذلِلَ به کَّلَ مَنیعٍ بِقُوَّتِکَ یا ذَا القُوَةٍِِِِ المَتین
ترجمه :
پرودگارا از تو کمکی روحانی خواهانم که به وسیله اش نیروهای کلی و جزئی را توانایی بخشی!
تا اینکه با مبادی نفسم هر نفس پیروزی را پیروز گردم!
پس اشارات نازکی آن نفوس در تسلط و قبضه من قرار گیرد به گونه ای که قوای آن نفوس در مقابل من فرو ریزد!
تا اینکه در آفرینش صاحب روحی باقی نماند مگر اینکه آتش پیروزی من ظهورش را بسوزاند!
ای سخت نیرو ای سخت نیرو ای صاحب پیروزی سخت! ای پیروزترین!
از تو خواهانم به آن اسم از اسامی قهریه ات که در عزرائیل علیه السلام بنهادی و به خاطر آن اسم تمام نفوس در مقابل او مقهور و شکست خورده اند!
اینکه آن اسم را در این لحظه در من به ودیعه و امانت بگذاری تا هر سختی را نرم و هر بلندی را فرود سازم!
به توانایی تو ای صاحب قدرت استوار
کیفیت خواندن این دعا
در سحر سه مرتبه - در صورت امکان - و صبح سه مرتبه و در شب هم سه مرتبه خوانده شود بعد از خواندن آن سی مرتبه بگوید:
یا رحمنُ یا رحیمُ یا اَرحَمَ الرّاحِمین اَسأَلُکَ اللُّطفَ بما جَرَت به المَقادیر
ای بسیار بخشاینده ای بسیار مهربان ای مهربان ترین مهربانان از تو لطف در جریان تمام مقدرات را خواهانم!