معجزه قران و ادعیه

این وبلاگ نسخه دوم وبلاگ معجزه قران و ادعیه هست

معجزه قران و ادعیه

این وبلاگ نسخه دوم وبلاگ معجزه قران و ادعیه هست

دعا برای شکر و سپاس از پروردگار


دعا برای شکر و سپاس از پروردگار

حد تحمید الهى

یکى از اصحاب امام صادق (ع ) از ایشان نقل مى کند که ایشان فرمود: هر دعایى که پیش از آن حمد خدا نباشد، نیمه است و پى بریده است ، حمد خدا باید و سپس ستایش او. من گفتم : نمى دانم چه اندازه از تحمید و تمجید بس است ؟

حضرت فرمود: مى گوید: بار خدایا! تویى آغاز و پیش از تو چیزى نیست و تویى انجام و پس از تو چیزى نیست ، تویى آشکارا و فرازتر از تو چیزى نیست و تویى نهان و در برابر تو چیزى نه ، و تویى عزیز و حکمت دار.


امام صادق (ع ) فرمودند: کسى که بگوید الحمد لله کما هو اهله ، (همه ثناها مخصوص خداوند است ، همان گونه که شایسته آن مى باشد) نویسندگان آسمانى (فرشتگان ) نمى توانند ثواب آن را بنویسند.

عرض کردم : چرا؟

حضرت فرمود: چون (ثواب آن را نمى دانند و) عرضه مى دارند: خدایا! از غیب آگاهى نداریم . و خداوند مى فرماید: هر چه که بنده ام مى گوید، بنویسید و ثواب آن باشد به عهده من .


شکر گذشته و آینده

امام صادق (ع ) فرمودند: هر کس روزى هفت بار بگوید الحمد لله على کل نعمه کانت او هى کائنه (تمامى ثناها مخصوص خداوندى است ، به خاطر همه نعمتهایى که بوده یا خواهد بود)، شکر گذشته ها و آینده ها را به جاى آورده است .


سیصد و شصت بار حمد در روز

امام صادق (ع ) فرمود: رسول خدا (ص ) را شیوه بوده که هر روز سیصد و شصت بار خدا را حمد مى کرد، به شماره رگهاى تن انسان ، و مى فرمود: الحمد لله رب العالمین کثیرا على کل حال سپاس از آن پروردگار جهانیان است ، بسیار است در هر حال .

ذکر الحمد لله پس از غذا

امام صادق (ع ) فرمود: هنگامى که سفره پهن مى شود، بسم الله بگو و وقت خوردن بسم الله على اوله و آخره بگو و پس از برچیدن سفره الحمد لله بگوى .


شکر روز و شکر شب

امام صادق (ع ) فرمود: کسى که در صبح چهار بار بگوید الحمد لله رب العالمین ، بى تردید شکر آن روز را به جاى آورده است و کسى که در شب آن را بگوید، شکر آن شب را ادا کرده است .

 

سفارش پیامبر (ص ) به على (ع )

رسول خدا (ص ) به على (ع ) فرمود: یا على ! به هنگام غذا خوردن بسم الله

و بعد از غذا الحمد لله بگو


برای زیبایی پوست

ر

و

ن

ال

49

32

199

7

33

52

4

198

5

197

34

51

اگر وفق بالا که آیه 35 سوره نور می باشد را نوشته در روغن ماهی حل کرده بر پوست صورت یا دست بمالند صاحب پوست صاف و درخشان خواهد شد 

دور تا دور این وفق بنویس 

الله نورالسموات و الارض مثل نوره کمشکاة فیها مصباح المصباح فی زجاجه  الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة الی آخر

 

نماز حاجت قطعی

نماز حاجت و آن به کیفیاتى وارد شده: یکى از آنها که گفته‏اند [و] مکرر به تجربه رسیده آن است که از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: وقتى که امرى به تو نازل شود متوسل شو به حضرت رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم و دو رکعت نماز به جا آور و هدیه کن بر آن بزرگوار. راوى گوید: عرض کردم چه کنم؟ فرمود: غسل مى‏کنى و دو رکعت نماز به جا مى‏آورى، ابتدا مى‏کنى به آن چه در نماز فریضه ابتدا مى‏کنى و مثل تشهّد فریضه به جا مى‏آورى و بعد از آن که سلام مى‏گویى بگو: 

اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلامُ وَ مِنْکَ السَّلامُ وَ إِلَیْکَ یَرْجِعُ وَ یَعُودُ السَّلامُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَلِّغْ رُوْحَ مُحَمَّدٍ مِنِّی السَّلامَ وَ بَلِّغْ أَرْواحَ الأَئِمَةِ الصَّالِحینَ سَلامِی وَ ارْدُدْ عَلَیَّ مِنْهُمْ السَّلامَ وَ السَّلامُ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ اللَّهُمَّ إِنَّ هاتَیْنِ الرَّکْعَتَیْنِ هَدِیَّةٌ مِنِّی إِلى‏ رَسُولِ اللَّهِ فَأَثْبِتْنِی عَلَیْهِما ما أَمَّلْتُ وَ رَجَوْتُ فِیکَ وَ فِی رَسُولِکَ یا وَلِیَّ الْمُؤْمِنینَ 

بعد از آن برو به سجده و چهل مرتبه بگو: یا حَىُّ یا قَیُّومُ یا حَیَّاً لا یَمُوتُ یا حَىُّ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ یا ذَا الْجَلالِ وَ الإِکْرامِ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ 

بعد از آن طرف راستِ رو را به زمین گذار و چهل مرتبه همین دعا را بگو بعد از آن طرفِ چپ صورت را به زمین گذار و همان دعا را چهل مرتبه بگو بعد از آن، بلند کن سر خود را و دستها را بلند کن و چهل مرتبه بگو بعد از آن، دست خود را به گردن بینداز و انگشت سبابه‏ى خود را بگیر و آن را چهل مرتبه بگو بعد از آن، ریش خود را به دست چپ بگیر و گریه کن یا خود را به گریه بدار و بگو: 

یا مُحَمَّدُ یا رَسُولَ اللَّهِ أَشْکُو إِلَى‏ اللَّهِ وَ إِلَیْکَ حاجَتی‏ وَ إِلى‏ أَهْلِ بَیْتِکَ الرَّاشِدینَ حاجَتی‏ وَ بِکُمْ أَتَوَجَّهُ إِلَى اللَّهِ فِی حاجَتی‏ 

بعد از آن برو به سجده و آن قدر یا اللَّهُ یا اللَّهُ بگو تا نفس تو تمام شود و بگو صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی کَذا وَ کَذا وبجای کذا وکذا حاجت خود را ذکر کن حضرت صادق علیه السلام فرمود: من ضامنم بر خداى عز و جل آن که از جاى خود حرکت نکند تا حاجت او روا شود 

برای بخت گشایی

 

بخت گشایی با آیه رب لاتذرنی فرداً

اگر دختر خانمی هنوز شوهر نکرده باشه و یا خواستگاری هنوز برایشان نیامده و یا آمده وهنوز کار به پایان نرسیده و به خانه بخت نرفته است :

 به مدت یکماه بعد از هر نماز واجب بلافاصله بدون اینکه با کسی حرف بزند  یک صلوات بفرستد و هفت مرتبه این آیه مبارکه را تلاوت کند

رَبِّ لا تَـذَرنی فَـرداً وَ اَنتَ خَیرُا لوارثـیـن (سوره انبیا آیه هشتاد نُه)

 

 

شوهر کردن زنهای بیوه یا مطلقه با آیه انا لله

در طول زندگی پیش می آید که زن و شوهری توافق نداشته و از هم جدا میشوند و یا خدای ناکرده شوهر از دنیا میرود این ختم برای این خانم هاست که:

اگر شوهر از دست داده اند و بخواهند شوهر بهتری نصیبشان بشود بعداز جداشدن و یا فوت همسر این آیه و دعا را ورد خود قرار داده و مرتب بخوانند


اِنّا لِله وَ اِنـّا اِلَیـْـهِ راجِــعـُونْ ، اَلـلـّهُــمَّ اَ جــِـرْ نـی  فــی مـُصـیـبـَتـی وَ اخْـلُفْ لی خـَـیـْـرا

 


آیه واضرب لهم بر گلاب جهت بختگشایی

این آیه  شریفه زیر را به جهت گشایش بخت بر کاغذ بنویسید و با گلاب بشویید و بخورید

«وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلا اَصْحابَ الْقَرْیَةِ اِذْ جائَهَا الْمُرْسَلوُنْ»

برگرفته از کتاب رهنمای گرفتاران حاج نصر بروجردی

 

 

گشایش بخت با سوره طه بر گلاب

با غسل ، وضو و جامه ی پاک اول یک مرتبه صلوات فرستاده و سوره ی مبارکه ی طه رو بر مقداری گلاب به نیت بخت گشایی با تدبر در معانی آیات و توجه کامل می خونی و دختر اون گلاب رو بر سر خود می ریزد...سپس دو رکعت نماز حاجت به نیت بخت گشایی بخواند و پس از آن یازده مرتبه صلوات بفرستد.

 

 


ختم سوره توحید برای طی الارض، آسان شدن امور ،رزق بسیار

 

ختم سوره توحید برای طی الارض، آسان شدن امور ،رزق بسیار

از جناب عارف کامل مرحوم سید عبد الکریم کشمیری نقل شده :

خواندن1000مرتبه در هر روز برای نورانیت ،روحانیت قلب،آسان شدن امور ورزق بسیار نافع است .و در روایت از پیامبر نقل شده  است کسیکه 1000بار بخواند خود را از خدا خریده  واز بندگان خاص الهی شود.بی عدد کسی بخواند ومداومت کند طِیُّ الارض به او داده شود.همیشه خواندنش یقین انسان را زیاد میکند . وجنابشان روزی 7000مرتبه وقتی در نجف بودند می خوانند نه دریک مجلس،بلکه در تمام روز حتی در راه رفتن

 

ختم مجرب آزموده شده واثری شگفت انگیز ازآن مشاهده شد:

جهت حوائج شرعی 5مرتبه سوره یس را بخواند و ثواب آنرا هدیه کند به5تن اصحاب کسا یعنی حضرات معصومین محمد وعلی وفاطمه وحسن وحسین صلوات الله علیهم وبعد بگوید به خدا :الهی این 5بزرگوار را شفیع آوردم که حاجتم را بدهی در ضمن میتواند روزی یکمرتبه تا5 روزهم انجام دهد. 

 

 ختم مجرب

از جمله مجربات که هیچ شبهه ای در آن نیست این است که 3 شب متوالی در گوشه خلوتی بنشینی وهر شبی 1000 مرتبه بگوئی

الهی الهی قََد اِنقَطَعَ رَجائی عَنِ الخَلق واَنتَ الرَّجائی

وبعد حاجت را بخواهی بشرط اینکه واقعا به کسی امید نداشته باشی جز خدا.

 

گنج معنوی بی نظیر

این ختم را بزرگان دین ومجتهدین انجام می دادند و برای رسیدن به حاجتها حکم کبریت احمر را دارد و زیاد ادعای تجربه کرده اند  وسرآمد همۀختم هاست

روش انجام ختم:

ابتدا غسل کرده{به نیت حاجت و بهتر است نیت توبه حقیقی هم داشته باشد وبانیت هردو فقط یک غسل کند} لباس تمیز بپوشد ودر مکانی خلوت  بدون اینکه در میان ختم صحبت کند،انگشترعقیق یمنی یا فیروزه در دست  کند دو رکعت نماز حاجت بخواند.بعد از نماز 70بار سوره حمد و100صلوات و79 بار سوره انشراح

(ام نشرح لک صدرک...)و1001بارسوره توحید وسپس 7بار سورۀ حمد بخواند و100بار صلوات فرستد انشاءالله حاجت برآورده گردد وهیچ تخلف ندارد.این ختم ازجمله اسراراست و اگر برای مصلحتی خداوند جلَّ واعلی نخواسته باشد که حاجت را برآورده سازد

بعضی این ختم را  از ختوم مقیّده شمرده اند و گفته اند باید بعد ازنمازصبح روزپنجشنبه به آن عمل کند البته اگر در روز جمعه و در مکان شریفی باشد بهتر است.بعضی هم گفته اند در وقتی که نور ماه زیاد باشد بهتراست

 

عمل مجرب برای ثروت

این ذکر در زیاد شدن ثروت  اثر عجیبی دارد

 مرحوم کشمیری فرمود روزی از استادم مرحوم قاضی کیمیا خواستم گفت فردا بیا روز بعد که پیش او رفتم گفت این ذکر  را زیاد بگو  که خود کیمیاست. از حضرت  استاد بهجت نقل شده در آغاز وپایان ذکر ،صلوات بفرستدمثلاًاگر میخواهد110مرتبه بگوید،ابتدا صلوات بفرستد بعد110 بار بگوید ذکر را وباز صلوات بفرستد .

ذکر این است اللّهُمَ  اَغنِنِی بِحلالِکَ عَن حَرامِک و بِفََضِلکَ عَمَّن سِواک

چند ختم مجرب:

1-به  تجربه رسیده است که مدت 18 روز،روزی 3 مرتبه سورۀ قل هوالله احد رابخواندبه این روش که:

 (الله الصمد ) را هزار بار تکرار کند.بعد از تمام شدن عمل یکبار آیۀ 35 سورۀنور(الله نور السموات...)ویکبار آیۀ آخر سوره فتح (اشداء علی الکفار...)را بخواند بشرط ،طهارت ،روبه قبله،مکان خلوت ،حضور قلب هرکه انجام داده محال بودکه به حاجتش نرسد.

2-هر که دشمنی قوی دارد به نیت مغلوب کردن او 14روز آیه الکرسی رابخواند و بعد از گفتن (یَعلََمُ) دشمن را از  ذهن بگذراندوبعد بگوید (ما بین ایدیهم)و بقیه آیه را تا  آخر فیها خالدون بخواند این عمل را بغیر از  موارد صحیح نباید انجام داد این ختم  بارها تجربه شده.

3-برای وسعت رزق قبل از طلوع آفتاب  سورۀ قدر را بخواند وقدرت خدا را  مشاهد کند.

4-جهت فتوحات بی نهایت وزیاد شدن ثروت اثری عجیب ونفعی غریب دارد

بمدت چهل شب هر شب چهل بار سورۀ لیل را بخواند واین آیۀ را سه مرتبه بخواند

(و ما لاحد من نعمه تجزی) ودر زمان انجام این ختم بسیار باید مراقب تقوا باشد و دوری از گناه باشد تا اثر کند.

 

هدایت حسینی

 

هدایت حسینی

در منطقه ى گنداب همدان که امروز جزء شهر شده ، مردى بود شرور ، عرق خور و دایم الخمر به نام على گندابى .او در عین اینکه توجهى به واقعیات دینى نداشت و سر و کارش با اهل فسق و فجور بود ، ولى برخى از بعضى از مسایل اخلاقى در وجودش درخشش داشت .

روزى در یکى از مناطق خوش آب و هواى شهر با یکى از دوستانش روى تخت قهوه خانه براى صرف چاى نشسته بود .هیکل زیبا ، بدن خوش اندام و چهره ى باز و بانشاط او جلب توجه مى کرد .

کلاه مخملى پرقیمتى که به سر داشت بر زیبایى او افزوده بود ، ناگهان کلاه را از سر برداشت و زیر پاى خود قرار داد و موهاش رو پریشون کرد و خودش رو سیلی زد ، رفیقش به او نهیب زد : چه مى کنى ؟ جواب داد : اندکى آرام باش و حوصله و صبر به خرج بده ، پس از چند دقیقه کلاه را از زیر پا درآورد و به سر گذاشت . سپس گفت : اى دوست من ! زن جوان شوهردارى در حال عبور از کنار این قهوه خانه بود ،که مرا با این کلاه و قیافه دید شاید به نظرش مى آمد که من از شوهرش زیبایى بیشترى دارم ، در آن حال ممکن بود نسبت به شوهرش سردى دل پیش آید : نخواستم با کلاهى که به من جلوه ى بیشترى داده گرمى بین یک زن و شوهر به سردى بنشیند .

در همدان روضه خوان معروفى بود به نام شیخ حسن ، مردى بود باتقوا ، متدین ، و مورد توجه . مى گوید : در ایام عاشورا در بعد از ظهرى به محله ى حصار در بیرون همدان براى روضه خوانى رفته بودم ، کمى دیر شد ، وقتى به جانب شهر بازگشتم دروازه را بسته بودند ، در زدم ، صداى على گندابى را شنیدم که مست و لا یعقل پشت در بود ، فریاد زد : کیست ؟ گفتم : شیخ حسن روضه خوان هستم ، در را باز کرد و فریاد زد : تا الآن کجا بودى ؟ گفتم : به محله ى حصار براى ذکر مصیبت حضرت سید الشهدا (علیه السلام) رفته بودم ، گفت : سال به 12 ماه همش روضه گفت :آخه امشب شب اول محرم است .ناگهان علی دوید به طرف دروازه و شروع کرد سرش را به در کوبیدن و خودش ملامت کردن که چرا شب اول محرم مشروب خورده براى من هم روضه بخوان ، گفتم : روضه مستمع و منبر مى خواهد ، گفت : اینجا همه چیز هست ، سپس به حال سجده رفت ، گفت : پشت من منبر و خود من هم مستمع ، بر پشت من بنشین وروضه بخوان و از مصیبت قمر بنى هاشم بخوان !از ترس چاره اى ندیدم ، بر پشت او نشستم ، روضه خواندم ، همین که گفتم السلام علیک یا ابا عبدالله او گریه ى بسیار کرد ، من هم به دنبال حال او حال عجیبى پیدا کردم ، حالى که در تمام عمرم به آن صورت حال نکرده بودم . با تمام شدن روضه ى من ، مستى او هم تمام شد و انقلاب عجیبى در درون او پدید آمد ! فردا به بعضی گفتم علی گندابی عوض شده گریه کن امام حسینه مردم باور نکردند  رفتیم در خونه شون که از خوش بپرسن .زنش گفت رفته کربلا!!!

پس از مدتى از برکت آن توسل ، به مشاهد مشرفه ى عراق رفت ، امامان بزرگوار را زیارت نمود ، سپس رحل اقامت به نجف انداخت .

در آن زمان میرزاى شیرازى صاحب فتواى معروف تحریم تنباکو در نجف بود ، على گندابى جانماز خود را براى نماز پشت سر میرزا قرار مى داد ، مدتها در نماز جماعت آن مرد بزرگ شرکت مى کرد .

شبى در بین نماز مغرب و عشاء به میرزا خبر دادند فلان عالم بزرگ از دنیا رفته ، دستور داد او را در دالان وصل به حرم دفن کنند ، بلافاصله قبرى آماده شد ، پس از سلام نماز عشا به میرزا عرضه داشتند : آن عالم گویا مبتلا به سکته شده بود و به خواست حق از حال سکته درآمد ،مردم به میرزا گفتند علی خیلی وقته از سجده سربلند نمیکنه ، تکونش دادند دیدند مرده{میگفتند میرزا به مردم گفته بود اون تو سجد ه از خدا خواسته بود این قبر مال اون بشه حالابمیره و خدا همون موقع دعاش را مستجاب کرده بود} میرزا دستور داد على گندابى را در همان قبر دفن کردند !

 

 

ذکری برای اهل سلوک

 مرحوم عارف کامل جناب میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمةالله علیه مینویسد:

من استادی داشتم بزرگوار عارف،عامل وکامل (مراد ملا حسینقلی همدانی قدس سره)که نظیر او را ندیده ام . از او درباره عملی که مجرب ودر اصلاح قلب و تحصیل معارف موثر باشد،سوال کردم. در پاسخ فرمود:برای این امر،هیچ  کاری مانند مداومت بر یک سجده طولانی در هر شبانه روزی یکمرتبه که درآن (لا اله الا انت سُبحانَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظّالمین) (یعنی ذکر یونسیه).گفته شود،نیست .انسان این ذکر را بگوید در حالی که خود را در زندان طبیعت زندانی ومقیّد به قید وبندهای این اخلاق رذیله ببیند و اقرار داشته باشد که خدایا ،تو مرا گرفتار این پستیها نکردی و در حقِّ من ظلم روا نداشتی و تنها من به خویشتن ستم کردم.

حضرت آقای ملکی ادامه میدهد:

اصحاب وشاگردان او  به این دستور،عمل میکردند و بعضی از آنها این ذکر را سه هزار مرتبه در سجده میگفتند وخلاصه،این سجده و برکاتش نزد عاملان به آن ،معروف است ولی به شرط آن که مداومت شود{در نامه ای جناب ملکی حداقل ذکر را400 مرتبه عنوان کرده اند}.( ونیز) استادم به خواندن100مرتبه سوره قدر در شب و عصر جمعه نیز امر میفرمودند.

بزرگی فرموده:

صمت وجوع وسحر وعزلت وذکر به دوام ناتمامان جهان را کند این پنج تمام {معنای مصراع اول:سکوت ،گرسنگی،سحر خیزی، تنهایی وگوشه نشینی و دائم ذکر گفتن}

واین فرمان (سفارش به ذکر دائم)بدان جهت است که دراثرذکر کم کم آدمی  بوی مذکور{خدا} را پیدا میکند ودارای کمالات  ملکوتیان میشود. عرفان حقّه شیعه ذکر خدا را از جهتی به 2 قسمت تقسیم میکند:ذکر خفی وذکر جلی واز جهتی دیگر به 4 قسمت  تقسیم میکند:ذکر لسانی،ذکر نفسی، ذکر خیالی،ذکر قلبی.

واز همه مهمتر ذکر قلبی است که دائم باید به یاد خدا باشد،  زیرا در اثرمداومت آدمی رنگ وبوی خود را از دست میدهد و رنگ وبوی محبوب را در خود می یابد.

ز بس بستم خیال تو ،تو گشتم پای تا سر من

توآمد خورده خورده رفت من آهسته آهسته 

 

ذکری موثر و مهم برای اهل سلوک

ازجناب عارف استاد شوشتری است که: یک شب در حال خواندن دعای جوشن کبیر بودم به این اسم (یا خیر ذاکر ومذکور)رسیدم .برق آن مرا گرفت و مرتباًتکرار میکردیم.حالا چه چیزهایی مرحمت کرد،بماند،به هیچ کس نگفته ام. اگربه کسی میگفتم الان هم میگفتم .خیلی چیزها خداوند مرحمت کرد که اگر بگویم تعجب کرده و باور نمیکنید.خودت شروع کن تا نتیجه اش را بگیری.

 


شرایط استجابت دعا

 

شرایط استجابت دعا

 1-حالات وشرایطی که دعا درآن سفارش شده:

 باحضور قلب دعا کردن وذکر گفتن که یکی از مهمترین شرایط است ،قران بخوانید سپس دعاکنید،درنماز دعاکنید دررکوع وسجود وقنوت بعضی از مراجع تقلید دعا کردن به فارسی را درنماز مجاز دانسته اند،در نماز وتر نماز شب دررکوع وقنوت آن و مهمترین دعاهایش را دردو سجده آخربخواند، در دعا گریه کند یا تباکی(خود را شبیه گریه کنندگان دراورد) کند

،دلیل استجابت دعا گریه است ولو بقدر بال مگس،اعتراف به گناه وتوبه واستغفار قبل از دعا،صلوات فرستادن با توجه قبل وبعد ازدعا،اول برای دیگران دعا کنید که اگر 40نفر را مقدم بدارید قطعا دعا مستجاب است

 وبهتر است40 مرتبه بگوید :

اللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج،

 تا 80 خاصیت برای دعا کردن برای فرج امام زمان نقل شده،در اول دعا شکر نعمتها را بجا آورد،درحین درخواست حاجت دستها را بالا بیاورد آنقدر که کف دستها بالاتر از سر باشند،بعد از دعا دستها را به سر وسینه بکشد،برای یک حاجت 40 نفر دعا کنند تامستجاب شود یا 10 نفر هر کدام 4 بار دعا کند یا به عکس،انگشتر فیروز وعقیق در دست کند موقع دعا،یک نفر دعا کند بقیه آمین بگویند خصوصا زنها وبچه ها آمین بگویند،خدا را بحق محمد و آلش قسم دادن برای حاجت{البته ادب حکم میکند برای هر حاجتی این قسم را ندهد }

 برای برادران و خواهران دینی درزمانی که غایب هستندکه باعث میشود عده بسیار زیادی ازملائکه به شما دعا کنند ، خدا را بایقین بخوانید آنچنان که گوئی حاجت شما را حتما میدهد ،در هنگام دعا با صدای بلند دعا کنید داد بزنید  خجالت نکشید حتما روبه قبله وبا طهارت باشید، قبل از دعا صدقه بدهید،درپنهانی وجایی که حواس پرت نمیشود وحضور قلب دارید دعا بخوانید،دعای پدر ومادر مستجاب است خصوصا مادری که در زیر آسمان موهای خود را پریشان کند ودعا کند، به خودعطر بزند در زمان انجام دعا وختم معطر بودن مهم است

در اکثر قریب به اتفاق تسخیرات(ملک وجن)یکی از شرایط مهمش معطر بودن محل ختم یا خود شخص است ودرنوشتن الواح اکثراً تاکید شده که یکی از شرایطش  با مشک یا گلاب وزعفران نوشتن است،حسن ظن(گمان نیکو) داشته باشید که که خداوند دعایت را مستجاب میکند،عمامه به سر ببندید و دعا بخوانید که موثر است ،حتما حاجت را اسم ببرید که خداوند دوست دارد بشنود صدای دعا کننده را،در دعا اصرار کنید دائم دعا کنید وحاجت را بخواهید تا اجابت شوداستقامت داشته باشید،کاری کنید که مورد توجه و لطف و ترحم 14 معصوم صلوات الله علیهم قرار بگیرید مثلا برای تعجیل در فرج امام زمان زیاد دعا کنید یا بعد از گریه برحضرت اباعبدالله برای فرج امام دعا کنید که امام زمان خود فرموده اند اگر کسی این کار را کند حضرت برای حاجت او دعا میکنند

 

آداب دعا

ا-قبل ازختم بسم الله الرحمن الرحیم گفته شود

۲-صلوات فرستاده شود قبل و بعد ازدعا و ختم که بهتر است ۱۴ مرتبه وبه این شکل باشد:اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم

۳-قبل از شروع  استغفار کنید مثلا استغفاری که در تعقیب نماز عصر خوانده میشود یا دیگر استغفار ها که بعضی از آنها همه گناهان را می بخشدگفته شود

 ۴- حمد و سپاس و شکر خدا را به جا بیاورید مثلا چند بار بگویید:

 الحمد لله کما هو اهله  که ثوابی دارد که ملائکه  از نوشتن آن عاجزند

البته اعظم شرایط رزق حلال است به نظر این حقیر

امید به اسباب و ملک موکل

از مرحوم حامد نقل شده یک کسی شنیده بود که اگر ذکر (یا وهّاب) بگوید اثرش این است که پول دار میشود ؛برای همین در خانه اش شبی12000مرتبه(یا وهّاب)میگفت .هیچ خبری نشد .شبهای زیادی گفت ،ولی خبری نشد.یه شب در بیابان که میرفت  دو تا دزد از کمین بیرون آمدند و گفتند لخت شو.این آقا ترسید و یک مرتبه گفت (یا وهّاب)این ذکر را که گفت دید دوتا سفید پوش پیدا شدند و دزدها را فراری دادند. به آنها گفت:شما  کی هستسد که این موقع شب به داد من رسیدید؟گفتند :ما ملک مأمور(موکل) این اسم هستیم ،هر یک متر در یک متر  زمین ،این ذکر دو مأمور دارد. گفت پس چه طور آن زمین خانۀ ما  مأمور ندارد ؟من این همه خدا را خواندم ،گفتند چرا ،آنجا هم مأمور دارد  ولی آن جا که  یا وهاب میگفتی پول را صدا میزدی  ولی اینجا از ته دل ،خدا را صدا کردی!

ما در حین این که دعا میکنیم  راه پیش خدا میگذاریم و میگوئیم خدایا از این راه میشود بدهی؛به دل فلانی بینداز این کار را بکند؛فلان چیز را بخرند تا کار ما راه بیفتد و...نظر به اسباب داریم .این دعا مستجاب نمیشود .اگر یکسره از خود خدا بخواهی و چشمت به اسباب نباشد فوری مستجاب میشود.

ما خدا را نخوانده ایم که مستجاب نشده است ،نظرمان به غیر بوده .راه پیش پای خدا گذاشته ایم .فرعون ادعای خدایی میکرد کارش که گیر کرد  در خانۀ خدا رفت، کارش درست شد. باید انسان مأیوس شود{از غیر خدا} و چشمش به دوا هم نباشد ؛ ولو این که گفته اند .پیش دکتر برو،باید برود ولی شفا را از او بخواهد.  

 

استجابت دعا با ترک گناه

نخوردن مال حرام ونداشتن لباسی که از مال حرام درآن وجود دارد از شروط مهم و اولیه برای استجابت دعا است در بعضی روایات آمده خوردن مال حرام مانع استجابت دعا تا40 روز میشود.

اصلاً دعایی که مستجاب نشه نداریم.فقط شکل استجابت دعا با اون شکلی که ما در نظر داریم  فرق میکنه یعنی ممکن شما دعا بکنید که یه امری اتفاق بیفته ولی هیچ تاثیری نبینید که در این صورت طبق روایات  چون مصلحت نبوده در عوض بلاهایی بخطر اون دعا از شما دفع میشه یا اینکه در اخرت اجر دعا را میبینید که وقتی دیدید چه اجری بهتون می دند ارزو میکنید ای کاش  هیچ دعایی ازتون مستجاب نمی شد که بیشتر اجر بهتون بدند.

اما اکثراً یا اهل یه گناهانی هستند که خودشون اونها را گناه نمیدونن مثلا طرف تا خونه خلوت میشه میره پا ماهواره و اینترنت  میشینه فیلم و عکس سکسی میبینه بعد هم گله میکنه هر چی دعا میکنم اثر نمیده بعد هم میگه راستی اینها گناهه ؟میگی آره؟میگه فکر نکنم اخه اینها خارجین مسلمون که نیستند !!!یا هر روز کلی ساز و آواز زن که مناسب لهو و لعبه را گوش میده  بعد هم که تذکر میدی باز هم میگه نه گناه نیست.من نمیدونم اینا چطوری مجتهد شدند که نه زبان عربی بلدند و نه فقه و اصول اما کمپانی فتوا دادن هستند!!! بابا بد نیست یه کمی رسال توضیح المسائل را نگاه کنید.

به سوالاتی که در زیر جناب آیت الله بهجت جواب دادن نگاه کنید 

به نظر جناب عالی در چه شرایطی دعا مستجاب است؟

ج: بسمه تعالی- شرط استجابت دعا ترک معصیت است « أوفو بعهدی أوف بعهدکم بقره/40 » « فاذکرونی أذکرکم. بقره/152 » « أدعونی أستجب لکم. مؤمن/ 60 » گاهی مصلحت در غیر تعجیل است و گاهی مصلحت در تبدیل به احسن است؛ داعی خیال می کند مستجاب نشده است و اهل یقین می فهمند.

  زیاد مرتکب معاصی می شوم و هر چه تلاش می کنم، موفق نمی شوم.

ج: بسمه تعالی- نقل شده از أحد الحسینین قدس سرهما ( یعنی الخلیلی و النوری ) که برای این مقصود، حمد و سوره، اهدا شود برای مدفونین از مؤمنین و مؤمنات در مشاهد ثمانیه مشرفه: «حرمین شریفین»، «نجف اشرف»، « کربلای مشرفه»، و«الکاظمیه المشرفه» و «سامراء المشرفه» و «المشهد الرضوی المشرف» و «قم المشرفه» و حمد و سوره برای مدفونین در سائر مشاهد مشرفه.

لعن چهار ضرب

لعن بر غاصبان حق علی علیه السلام

شیخ ابوجعفر محمد بن حسن الطوسی قدس سره در کتاب تهذیب آورده که نجیه نام مردی از شیعه اهل بیت علیهم السلام بود به خدمت امام محمد باقر (علیه السلام) آمده سلام کرد و دو زانوی مبارک آن حضرت را بوسید و از آن حضرت سؤال نمود که چه می گویی در حق ابابکر و عمر؟

حضرت فرمودند: ایشان اول آن جماعت بودند که بر ما ظلم کردند و حق ما را به ناحق بردند و مردمان را بر ما دلیر ساختند و این نوع ستمی بر ما کردند و خونهای ما در گردن ایشانست، و غیر از ما و شیعه ما کسی بر فطرت ابراهیم علی نبینا و آله و (علیه السلام) نیست.

٭در کتاب لوامع الاخبار حدیثی مذکور است ، آنکه اولی و سرکرده ملاعین عمربن خطابست، و او بیش از منافقین دیگر به لعن و طعن سزاوار است چه او صلب تر و خشن تر و خبیث تر و سخت تر بود در عداوت اهل بیت.


 روایت شده که روزی از حضرت امام (علیه السلام) التماس نمودم که مرا از حال شیخین خبر دهید و مراد از شیخین ابابکر و عمر است.


پس آن حضرت فرمودند: به اندازه خون حجامت (از شخصی) ریخته نشده الا آنکه وبال او در گردن ایشان خواهد بود تا روزی که قائم ما یعنی صاحب الزمان (عجل الله فرجه) در خلافت روی زمین قائم و ظاهر گردد، و ما جماعت بنی هاشم امر کرده ایم بزرگان و اطفال خود را به سب و لعن ایشان و برائت و بیزاری از آن بی دینان.[18]

 

ای عزیز، خود را معاف مدار از لعن خلفای ثلاثه که لعن بر ایشان سر دفتر همه عبادات است و تا لعن ایشان نکنی هیچ عبادت تو مقبول درگاه الله تعالی نمی شود و مطالب و حاجات دنیا و آخرت تو را حق تعالی به سبب لعن بر این سه مردود بر می آورد؛ و از مجربات است که هرگاه کسی را مشکلی پیش آید یا چیزی را گم کند، مکرر لعن آن ملاعین را به این طریق بر زبان جاری سازد ((اللهم العن عمر ثم ابابکر و عمر ثم عثمان و عمر اللهم العن عمر)) مشکل او حل شود و گم شده او پیدا شود و این روش مشهور است به لعن چهار ضرب.


هنگامی که ابوبکر(لعنت‌الله علیه) به عیادت حضرت زهرا(س) آمده بود حضرت خطاب به او فرمودند:

به خدا قسم در هر نمازی که می‌خوانم حتما تو (ابوبکر) را نفرین می‌کنم:

(الامامه و السیاسه از کتب معتبر اهل‌سنت، ج1، 20)

پیامبر اکرم(ص) خطاب به امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: یا علی! انکار کننده امامت تو بعد از من مانند انکار کننده رسالت من در زمان زندگی‌ام است زیرا تو از منی و من از تو هستم.

(خصال صدوق، ج2، ص179)

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: مخالفت کننده با علی‌بن ابیطالب(ع) بعد از من کافر است و کسی که دیگری را با او (در امر ولایت) شریک گرداند، مشرک است.

(امالی شیخ صدوق، مجلس ششم، حدیث5)

اللهم العن صنمی قریش و جبتیها و طاغوتیها و إفکیها و ابنتیهما

خدایا لعـنت کن دو بـت قریش (ابوبکر و عمر) و دو مشرک آنرا، و دو سرکرده ضلالت را، وآن  دو دروغ پرداز را، و دو دختر آنان را(عاشیه و حفصه).

دعای قنوت حضرت علی(ع)- (بحارالانوار، ج82، ص26)


[1] - سوره بقره آیه 159.

[2] - سوره بقره 161.

[3] - سوره بقره آیه 228.

[4] - صحیفه علویه جامعه، ص 485 مصباح کفعمی ص 732.

[5] - قریب به مضمون: شفا الصدور ج 2 ص 379.

[6] - سوره نساء آیه 52.

[7] - سوره انعام آیه 160.

[8] - سوره احزاب آیه 57.

[9] - نفحات اللاهوت فصل دوم ص 71.

[10] - نفحات اللاهوت فصل چهارم ص 98.

[11] - سوره انفال آیه 15و 16.

[12] - سوره مائده آیه 44.

[13] - نفحات اللاهوت فصل پنجم ص 104.

[14] - سوره قصص آیه 41.

[15] - سوره انعام آیه اول.

[16] - سوره جن آیه 15.

[17] - ترجمه نفحات اللاهوت فصل هفتم ص 156.

[18] - بحار ج 47.

 

اثبات حقانیت حضرت علی ع و انکار عمر

در کتاب ملتفتات که ذکر حدیث آن طولی دارد از اسحق ابن عمار الصیرفی روایت است که به خدمت امام موسی کاظم (علیه السلام) رفتم و گفتم یابن رسول الله فدای تو شوم از پدر شما شنیدم احادیث بسیار در باب اول و ثانی، حضرت امام موسی (علیه السلام) فرمودند:

یا اسحق اولی به منزله گوساله است و دومی بمنزله سامری، و مراد از اول ابابکر است و دوم عمر است و همچنانکه سامری، امت موسی را به ساختن گوساله گمراه گردانید و در وادی ضلالت انداخت، عمر، نیز به جهت بیعت ستانیدن مردمان از برای ابابکر و خلیفه ساختن او، امت محمد صلی الله علیه و آله را گمراه و روسیاه ساخت، و این نیز دلیل واضح است که ابابکر و عمر  مستوجب لعن و دوری از رحمت پروردگارند.

٭نیز در آن کتاب از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) روایت است: به درستی که خدایتعالی آفرید کوهی از زبرجد سبز برگرد دنیا و سبزی آسمان از شعاع آن کوهست، و آفرید در عقب آن کوه خلقی را و واجب نگردانید از عبادات بر ایشان آنچه بر اولاد آدم فرض گردانیده است از نماز و روزه و زکوه و حج و دیگر از فروض و واجبات، اما بر ایشان واجب و لازم ساخته است لعن و نفرین بر دو نامرد از امت پیغمبر را که ابوبکر و عمرند، لعنه الله علیهما.

٭نیز در این کتاب حدیثی که ذکر آن طولی دارد از حضرت امام رضا (علیه السلام) روایت است که در عقب این دنیا خدایتعالی هفتاد هزار عالم خلق کرده که عدد خلایق هر عالمی زیاده از جن و انس است و همه ایشان لعن فلان و فلان می کنند؛ و مراد ابابکر و عمر  است.

٭کتاب ملتفتات از جابربن عبدالله الانصاری روایت است که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هر شب جمعه از مدینه طیبه بیرون می رفت و هیچ کس نمی دانست که آن حضرت به کجا تشریف می برد.

در یکی از شبها عمر از عقب آن حضرت روان شد که بر سر این کار مطلع گردد تا آنکه رسیدند به شهری بزرگ که نخلستان بسیار داشت و آبهای روان در آن شهر بسیار بود.

وآن حضرت داخل یکی از نخلستانها شدند و وضو ساختند و در پای درخت خرما به نماز ایستادند، و عمر به خواب رفت و چون از خواب بیدار شد مولای مؤمنان و سرور متقیان (علیه السلام) را ندید و خود را در شهری دید که هرگز ندیده بود و جمعی را مشاهده نمود که  نه او معرفت به حال ایشان داشت و نه آن قوم او را می شناختند، یکی از آن قوم از عمر سؤال نمودند که تو از کدام شهری و از کجایی؟ گفت: از مدینه مبارکه ام و از انجا آمده ام. آن مرد گفت چه وقت از آن بلده طیبه بیرون آمده ای؟ عمر گفت دیشب، آن شخص گفت ای احمق خاموش باش که مردمان از تواین سخن را قبول نمی کنند یا تو را می کشند و یا می گویند این مرد دیوانه است، و من از تو تا تمامی حالات خود را بیان ننمایی دست بر نمی دارم.

عمر چون چاره به جز راستی ندیدگفت: علی بن ابیطالب هر شب جمعه از مدینه بیرون می آمد و من نمی دانستم به کجا می رود، دیشب از برای مطلع شدن بر این سر از عقب آن حضرت روان شدم و این جا آمدم و او به نماز مشغول شد و من خوابیدم و چون از خواب بیدار شدم او را ندیدم و الان نمی دانم چه چاره کنم.

آن مرد گفت چاره و علاج تو آن است که داخل این شهر شوی و در آنجا توقف کنی تا آنکه در شب جمعه دیگر به خدمت آن سرور (علیه السلام) به مکان خود روی، و از اینجا تا مدینه مشرفه بیش از دو سال راهست.

پس عمر داخل آن شهر شد دید مردم آن شهر جمیع لعن می کردند دشمنان علی را و آن جماعتی که ظلم بر اهلبیت رسول علیهم السلام می نمایند و به دشنام و نفرین یک یک آن منافقین را به نام و نسب یاد می نمودند، اول کسی را که لعن می کردند عمر ابن الخطاب بود، و هر که هر کار در امور تجارت و زندگی می کرد و اول لعن بر عمر و سایر منافقین می فرستد و آن کار بر او آسان می شد، و در وقت درخت نشاندن و حبه و دانه کاشتن لعن عمر می کردند فی الفور سبز می شد و بار می داد.

عمر چون این کلام را از آن جماعت شنید جهان روشن در چشم او تیره و تار گردید و از حرکت خود نادم و پشیمان شد و تا شب جمعه دیگر بدان سختی می گذرانید و در شب جمعه به آن مکانی که در خدمت مولای مؤمنان (علیه السلام) آمده بود رفته قرار گرفت، و چون حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به آن مکان تشریف آورد بعد از فراغ از نماز و عبادت، عمر ملعون در خدمت آن حضرت به مدینه بازگشت و نماز صبح در مسجد مدینه با رسول الله صلی الله علیه و آله ادا نمودند، و بعد از فراغ از نماز سید کاینات صلی الله علیه و آله متوجه عمر ، شده گفت: ای عمر در این هفته کجا بودی که ما ترا ندیدیم؟ عمر آنچه بر سر او گذشته بود در خدمت سید کاینات (علیه السلام) بیان نمود. سید المرسلین صلی الله علیه و آله فرمودند: ای عمر فراموش مکن آنچه به چشم خود دیده ای و به گوش خود شنیده ای؛ و چون آن نمرود از خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله بیرون آمد گفت: این اندکی است از سحر بنی هاشم.

 

لعن 4 ضرب

در لعنیه شیخ علی رحمهم الله و دیگر کتب شیعه آمده که روزی جمعی از مخالف، به امتحان نزد حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) آمده سؤال کردند که چه می گویی در حق ابابکر و عمر و حال خلافت ایشان؟ حضرت امام (علیه السلام) فرمودند: هما کانا امامین، عادلین، قاسطین، کانا علی الحق و ماتا علیه، رحمه الله علیهما یوم القیمه، یعنی: ایشان بودند دو امام، دو عادل، و درست کار بودند، بودند بر حق، مردند بر حق، رحمت خدا بر ایشان خواهد بود روز قیامت!!!

چون اصحاب و خواص آن حضرت این کلام را از زبان معجز بیان حضرت امام (علیه السلام) شنیدند و این الفاظ را از آن مقتدای دین استماع نمودند متعجب شدند، چون مجلس از مخالفان عمری خالی شد، پرسیدند که ای سید و سرور عجب سخنی بر زبان مبارک شما جاری شد! و غریب کلامی از دهان در افشان شما استماع افتاد! می خواهیم که ما را از این دغدغه در رهانی و سراین نکته را بر ما ظاهر گردانی؟

حضرت امام (علیه السلام) در جواب فرمودند: اول آنکه گفتم هما کانا امامین یعنی ایشان دو امام بودند، بدانید که امام بر دو صنفند، یکی امامی که سبب هدایت و نجات خلقان و وسیله خیرات مردمان می شود، و دوم امامیست که مردمان را به دوزخ می خواند وسبب هلاک خلقان می گردد، چنانکه حق تعالی در قرآن مجید فرموده و جعلناهم ائمه یدعون الی النار[14] مقصود من از امامت ایشان این قسم دوم بود.


و دیگر اینکه گفتم عادلین مراد من عادل (عدول کننده) از حق بود یعنی برگرداننده از حق و دور گرداننده از صواب چنانکه در قرآن مجید واقع شده ثم الذین کفروا بربهم یعدلون [15].

اما آنکه گفتم قاسطین بدانید که قاسط را دو معنی است یکی راست و درست، و دیگری جبار و ظالم چنانکه حق تعالی در قرآن مجید فرموده و اما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا[16] و مراد من اما آنکه گفتم کانا علی الحق؛ این معنی را اراده کردم که امیرالمؤمنین (علیه السلام) حق بود مسلط بودند و حق او را غصب کردند و آنکه گفتم و ما تا علیه بر آن معنی که مردند و هنوز بر علیه حق مسلط بودند.

و اینکه گفتم رحمه الله علیهما یوم القیمه، مقصود آن است که حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله رحمت خداست، بر علیه ایشان است در روز قیامت، یعنی با ایشان خصومت خواهد کرد در روز قیامت. پس اصحاب آن حضرت چون این تأویل و توضیح شنیدند به غایت شاد و خرم گردیدند، و این دلیل واضحی است بر لعن آن منافقان.[17]

شیخ ابوعلی طبرسی در تفسیر کبیر آورده که روزی رسول صلی الله علیه و آله خطاب به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نموده فرمودند:

من اذی شعره منک فقد اذانی و من اذانی فقد اذی الله و من اذی الله فعلیه لعنه الله

یا علی هر که اذیت و آزار به یک تار موی تو کند ، چنانست که به من ایذا رسانیده و هر که به من ایذا کند و برنجاند؛ خدا را رنجانیده است، و هر که ایذا به خدا رساند به لعنت و غضب الهی گرفتار است.

 

لعن چهار ضرب برای بازگشت گمشده

 این لعن چهار ضرب را صد و یک (101) بار جهت هر مطلبی باید خواند.

٭و مروی است که هر که را مطلب و مدعائی باشد یا از برای ادای دین و رد گم شده، باید گودی بکند و صد و یک ریگ حاضر سازد و هر یک ریگ که دست می گیرد یک بار لعن چهار ضرب را بگوید و در آن حفره اندازد به طوری که در ریگ آخر صد و یک (101) مرتبه لعن چهار ضرب را گفته باشد و روی آن گودی را با خاک بپوشاند به زودی آن مطلب باذن الله حاصل شود انشاءالله و گم شده او باز می آید:

حکایت: یکی از شیعیان جهت ضیق و تنگی معاش گذرش به قلعه ای از قلاع افتاد که در پای کوهی واقع بود و امیر و حاکم آنجا سنی بود و آن والی را به حسب اتفاق بازی در در شکار گم شده بود و چون از بالای آن حصین نظرش به آن شیعه افتاد او را در بالای حصین طلب نمود، چون آثار صلاح و دانش در بشره (چهره) او ظاهر بود از او تفحص نمود که به چه سبب گذر تو به این مکان واقع شد؟ آن مرد مؤمن گفت: از برای ضیق و تنگی معاش، گفت: چیزی خوانده ای؟ (=سواد داری؟) گفت: بلی، گفت: مرا بازی گم شده، دعایی بخوان تا باز برگردد، اگر باز من بیاید تو را انعام و نوازش بسیار نموده و به مسکن و مأوایت رسانم و الا به روح چهار یار سوگند که امر نمایم تو را از این حصار به زیر اندازند، آن بیچاره درکار خود حیران مانده گرسنگی و تنگی معاش را فراموش کرد ناچار سه روز مهلت خواست و دل به هلاکت نهاد و به خاطرش رسید که از برای برگشت گمشده لعن چهار ضرب مجرب است، در گوشه ای آمده خفره ای کند و صد و یک ریگ حاضر نمود و هر یک مرتبه که لعن می کرد یک ریگ در آن حفره می انداخت و چون فارغ شد آن حفره را پر خاک ساخت و در آن روز باز شکاری آن والی برگشت، آن شیعه را اعزاز و اکرام بسیار نمود.

روز دیگر خبر به آن امیر رسید که پادشاه تو را از حکومت این حصار معزول ساخته، باز آن شیعه را طلب نمود گفت چنین خبری به من رسیده، دعائی بخوان که پادشاه بر سر شفقت آمده دوباره حکومت این حصار را به من ارزانی دارد و الا امر می نمایم تو را از حصین به زیر اندازند.

آن بیچاره نیز به طریق روز گذشته لعن چهار ضرب شد، بعد از چند روز خلعت شاهی را برای او آوردند و باز محافظت آن حصار به او رجوع شد، آن شیعه را طلب نموده در احترام او بیش از پیش کوشیده گفت: این دعا را به من تعلیم کن در سختی و شدت مداومت کنم تا حاجتم روا شود، آن شیعه کتابی را از جیب خود بیرون آورد دعائی به او نمود که این دعا را تعلیم گیر که من این دعا جهت حل مشکلات تو خوانده ام و مطلب تو حاصل شد.

آن ناصبی کتاب را از او گرفته گفت بخوان تا من بشنوم، گفت من این دعا را از حفظ ننموده ام و از روی کتاب جهت حصول مطلب تو خوانده ام، گفت: دروغ می گویی، من در وقت خواندن دعا از گوشه ای مشاهده نمودم که ریگ چند در پیش خود جمع کرده بودی و بی نوشته و کتاب چیزی می خواندی، من دست از تو بر ندارم تا این دعا را به من تعلیم کنی و الا تو را از این کوه به زیر اندازم، آن شیعه گرفتار چون این حال را مشاهده نموده یکباره قطع حیات خود نموده و درکار خود درمانده، اگر تعلیم نکند کشته می شود و اگر بیاموزد آن ناصبی سب و لعن خلفاء ثلاثه از او بشنود به طریق اولی امر به قتل او خواهد کرد، عاقبت الامر چون به غیر راستی چاره و درمان ندید گفت: به یک شرط این دعا به تو می آموزم که اول قسم یاد نمایی که آزاری از تو به من نرسد، والی قسم یاد نمود، آن شیعه آن سنی را به گوشه ای برد و شروع در لعن چهار ضرب کرد، آن والی دست به گوش گرفته و شروع به توبه توبه گفتن نمود.

شیعه گفت: دعای من این است که برای برآمدن مطالب می خواندم، دیگر تو می دانی در آن حال آن والی را توفیق رفیق گردیده، آن مؤمن هادی راه او شد و تبرا از خلفای ثلاثه، و تولی به ائمه معصومین علیهم السلام نمود خود را به جرگه غلامان و موالیان مولای مؤمنان و پیشرو اهل جنان (علیه السلام) درآورده شیعه اثنا عشری شد، و آن مرد مؤمن را انعام و اکرام بسیار نمود و مال بسیار به او ارزانی داشت و به وطن و مأوایش روانه نمود.

برای پیدا کردن گمشده

 

ابتدا دو رکعت نماز به نیت پیدا کردن مال گم شده یا دزدیده شده به درگاه خداوند متعال بخواندو بعد از سلام با توجه قلبی و ب خلوص نیت به درگاه ایزد منان ابتدا به طرف راست ، بعد به پشت سر ، بعد به طرف چپ و در اخر به روبروی خود هر بار هفتاد مرتبه بگوید :

(( یا مُعید ))

و پس از آن بگوید :

رُدَ عَلَیَََّ ضالَّتی بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین

(روی دو تشدید اول فتحه( -َ )قرار دارد.)

به خواست خداوند متعال آن گمشده (یا دزدیده شده) پیدا میشود. دوستان این عمل بسیار تجربه شده و یکی از بزرگترین و موثر ترین دستورات در زمینه مال گمشده و دزدیده شده میباشد اگر کسی با شرایط گفته شده آنرا انجام دهد محال است که به کمگشده یا دزدیده شده خویش نرسد.

 برای یافتن چیز گمشده یا دزدیده شده این ذکر را بسیار بخواند تا زمانی که پیدا شود :

 اِجعَلنی فی دِرعِکَ الحَصینَةِ الَّتی تَعجَلُ فیها مَن تُرید

 

شخصی از آخوند علاءالدین محمّد نقل نموده که هر که را چیزی گم شود در وقت خواب با وضوء رو بقبله سیصد « یا دلیل المتحیّرین » و یازده مرتبه بخواند و در وقت خواندن با کسی حرف نزند و بخوابد دزد را در خواب میبیند .و نقل کننده گفته که مکرر تجربه کرده ام

 

برای پیدا کردن گمشده

از اموری که تجربه شده خواندن ۱۰۱ مرتبه آیه شریفه ۷۰ سوره حج قبل از خواب است . در خواب به محل گم شده و کیفیت آن راهنمایی خواهید شد

أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّ ذَلِکَ فِی کِتَابٍ إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ ﴿۷۰﴾

آیا ندانسته ى که خداوند آنچه را در آسمان و زمین است می داند اینها [همه] در کتابى [مندرج] است . قطعا این بر خدا آسان است (۷۰)

منبع : دو هزار دستور العمل مجرب صفحه ۲۷۶

   

گم نشدن شی یا انسان :

اگر این دعا را نوشته به همراه هر شی یا انسانی قرار دهند آن شی یا انسان به فضل الهی گم نخواهد شد

بسم الله الرحمن الرحیم  یا حافظا لا ینسی و یا من نعمه لا تحصی انت قلت و قولک الحق انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون

این عمل بارها تجربه شده است

منبع : تحفة الرضویة صفحه ۲۹۶

 

برای پیداکردن اموال گمشده :

کسی که اموالش گم شده است ۱۱۹ مرتبه یا حفیظ بگوید و بعد از آن نیز ۱۱۹ مرتبه آیه شریفه ۱۶ سوره لقمان را قرائت کند

یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ

خداوند متعال به فضلش مال او به او بر می گرداند این ذکر مجرب است

منبع : مخزن تعویذات صفحه ۶۳ و ۶۴

 

برای دزدیده شده و یا گمشده :

نقل است برای دزدیده شده و یا گمشده هفت مرتبه یا هفتاد مرتبه این ذکر را بخواند بی شک آن شی ء پیدا خواهد شد

 اَصْبَحْتُ فِی جَوارِ اللهِ   اَمْسَیْتُ فِی اَمانِ اللهِ

 منبع : گوهر شب چراغ جلد ۱ صفحه


 

ذکر یا معید برای بازگرداندن افراد و اشیاء و موقعیتهای از دست رفته یا گمشده

مُعید یعنی باز گرداننده هر چیز فانی و مرده و از دست رفته به اول حال خویش

هر که خواهد این ذکر را بگوید باید که خدای تعالی را ، آفریننده و زنده کننده و میراننده داند ، چون صفت خداست " یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی "

هرکس نیمه های شب در گوشه های خانه اش بایستد و ۷۰ مرتبه " المُعید " را تکرار کند و بگوید: یامُعید ردّ علیّ کذا ( فلان چیز را ) در همان هفته خبر از گمشده یا غایبش به او برسد و یا خودش برسد.

 حضرت امام رضا علیه السلام :

هر که خواهد هیچ چیز از او فوت و غایب نشود به این ورد قیام نماید

هر روز در چهار طرف خانه خود هفتاد نوبت بگوید یا معید ،  ایزد تعالی آن خانه را سالم دارد و اگر مسافر دارد ،  بزودی به وطن بیاید ، یعنی کسی که از نزد او رفته  حالا چه به مسافرت و چه قطع ارتباط ، اگر کسی مسافری دارد  و از او خبری ندارد، شب جمعه و دوشنبه و پنجشنبه ،  وقتی که مردم آرام گیرند یعنی به خانه هایشان بروند  و شهر ساکت شود، برخیزد و غسل کند . 
 باید که روز پنجشنبه صدقه داده باشد و دو رکعت نماز بگذارد و روی به قبله کند و یا معید را سیصد و پنجاه و پنج بار بگوید و در هر رکن خانه هفت بار دیگر بگوید و دست بردارد  و آن مقدارکه تواند بگوید ، و طلب مسافر کند یا همان کسی که قطع ارتباط شده ، چون در این شب قیام نماید ،  یعنی به این دستور عمل نماید بزودی مسافر یا خبر وی برسد و یا از چگونگی احوال او مطلع شود

 هرکس ذکر " القاهر "  برای پیدا شدن گمشده ۲۰۰ بار بخواند٬ پیدا شود.

اگر " یاقیوم یا واحد " را بنویسد و در میان مصحف نهد هر چه را گم کرده پیدا نماید.

اگر به چهار گوشه کاغذ " الشهیدالحق " بنویسد و نام گمشده یا غایب را در وسط کاغذ بنویسد و در نیمه شب به زیر آسمان باز برود و آن کاغذ را رو به آسمان بلند کرده و در حالیکه در آن نظر میکند و ۷۰ بار بگوید " الشهیدالحق " بزودی خبر آن گمشده به او برسد.

 

 جهت پیدا شدن گمشده

از حضرت امام رضا علیه السلام :

براى گم شده بگوید:

⭐️وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها اِلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تُسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ اِلاّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّهٍ فی ظُلِماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ اِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ اَللّهُمَّ اِنَّکَ تَهْدی مِنَ الضَّلالَهِ وَ تُنْجی مِنَ الْعَمی وَ تَرُدُّ الضّالَّهَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْلی وَ رُدَّ ضالَّتی وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ⭐️

 

 دعاجهت شیئ گمشده
 
دو رکعت نماز بخونید بعد از سلام نماز بگید..
یاهادی الضالة وراد الضالة اسالک بعزتک وسلطانک ان تصلی على محمد وال محمد وان ترد علی ضالتی فانها من عطایاک وفضلک ورزقک .  یامن لایخفى علیه مکتوم ولا یشذ عنه معلوم ولا یغالبه منیع ولا یطاوله رفیع اردد علی بقدرتک ما فی قبضتک انک اهل الخیرات واذکر اسم ضالتک والسلام   


 

 

دعای  عید نوروز


 

دعای  عید نوروز

از امیر المومنین ( ع ) آمده است که در روز اول حمل ( فروردین )  در کاسه چینی سفید با مشک و زعفران نوشته و با گلاب شسته هر که از آن آب بخورد تا سال بعد از هر بلا محفوظ می ماند.

1.      سلام علی نوح فی العالمین

2.      سلام علی ابراهیم

3.      سلام علی موسی و هرون

4.      سلام علی آل یس

5.      سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین

6.      سلام قولا من رب رحیم

7.      سلام هی حتی مطلع الفجر

اگر به هر دلیل نتوانست بنویسد در وقت سال تحویل بخواند و بر خود و اهلش بدمد.

 


انواع اعمال جادوگری

 

انواع اعمال جادوگری

شناخته شده ترین عمل جادوگری، طلسم (غیر طبیعی) است، که عبارت است از یک فرمولی که انجام آن اثر مطلوبی را به همراه دارد. طلسم‌ها اغلب یا گفته مشهود می‌شوند یا نوشته می‌شوند یا به طور فیزیکی انجام می‌پذیرند. اینها دارای یک سری قسمتهای تشکیل دهنده‌است. شکست و عمل نکردن یک طلسم ممکن است دلایل زیادی داشته باشد، مثلاً دنبال نکردن فرمول به طور دقیق، مناسب نبودن شرایط که مانع از هدایت نیروها می‌شوند، کمبود توانایی جادوگری. یک عمل جادوگری مشهود دیگر«غیب گویی» است که هدف آن دادن اطلاعات درباره گذشته، حال و آینده‌است. انواع غیب گویی عبارتند از:

 * ستاره شناسی

 * طالع بینی

 * فال ورق

 * پیشگویی، عرافی

 * فال گیری

 * رمل و اسطرلاب

 * مشورت با ئی چینگ

 * تفسیر فال یا طالع

 * خواندن کارتهای ورق فال گیری

 * گوی بینی

«Necromancy». نوع دیگری از این کار است که شامل اخطار و گفتگو با روح مردگان می‌شود. این کار را گاهی فقط هنگامی انجام می‌دهند که بخواهند با روح عزیزی که مرده‌است رابطه برقرار کنند؛ همچنین می‌تواند برای گرفتن اطلاعات از روحهای مردگان به عنوان نوعی پیش گویی باشد یا به عنوان فرمان دادن به روحهایی که در یک طلسم شرکت دارند برای کمک کردن به انجام طلسم. انواع جادو را می‌توان بر اساس تکنیک‌هایی که در انجام آنها وجود دارد، تقسیم بندی کرد. یک تقسیم بندی معمول، کل جادوها را به دو قسمت «سرایتی» و «همسانی» تقسیم می‌کند که یک یا هر دو نوع را می‌توان در یک جادو به کار برد. جادوی سرایتی شامل استفاده از عناصر فیزیکی است که زمانی با شخص یا چیزی که می‌خواهیم روی او تأثیر بگذاریم، در تماس بوده‌است. نوع دوم شامل استفاده از تصاویر یا اشیای فیزیکی است که به نوعی با شخص یا چیزی که می‌خواهیم تحت تأثیر قرار دهیم، شباهت دارد. عروسک‌های وودو مثالی از این دست هستند. یک تقسیم بندی دیگر جادو را به دو دسته متعالی و پست تقسیم می‌کند: (اولی از یک نیروی الهی استعانت می‌جوید و هدف متعالی دارد، و دومی از ارواح کمک می‌گیرد و هدف شخصی دارد.) نوع دیگر تقسیم بندی، جادو را به دو صورت واضح و تدریجی و ظریف تقسیم می‌کند؛ این دو بیشتر به جادوی افسانه یا اسطوره مربوط هستند و چیزی که اکنون همگان از اثرات جادو در ذهن دارند را شامل نمی‌شود. جادوی واضح، جادویی است که به سرعت نتیجه اش ظاهر می‌شود. اما جادوی پنهان و ظریف اثرش به طور تدریجی و نامحسوس دنیا را تغییر می‌دهد. مورخ دانشگاهی ریچارد کیک هِفِر جادو را به دو نوع روانشناختی و خیالی (توهمی) تقسیم می‌کند. اولی بر روی ذهن دیگری تأثیر می‌گذارد تا آنگونه که جادوگر می‌خواهد عمل کند، مانند طلسم عشق و دومی، پدید آوردن عجایب گوناگون است. جادویی که ضیافت شامی را پدید آورد یا جادوگر را نامرئی کند، از نوع دوم است. جادویی که تغییر فیزیکی را در شیئی را به شکل یک معجزه بوجود آورد، در این تقسیم بندی گنجانده نشده‌است.

 

 سنت‌های جادوگری

راه دیگر تقسیم بندی جادوها بر حسب “سنت ها” است، که به مجموعه‌ای از عقاید و اعمال جادوگرانه اطلاق می‌شود که مربوط به گروههای فرهنگی مختلف و سلسله و مراتب انتقال آن جادو است. برخی از این سنت‌ها بسیار ویژه و از لحاظ فرهنگی محدود به یک گروه خاص هستند. عده‌ای دیگر نیز التقاطیتر و syncretistic تر هستند. این سنت‌ها هم شامل غیب گویی‌ها و هم طلسم‌ها می‌شوند. هنگامی که با واژه “سنت ها” سر و کار داریم، ممکن است بسیاری به غلط تصور کنند، هر دینی که موبد یا روحانی یا عامِل دینی آن، طلسم و تعویزی را به کار می‌برد. یک “سنت جادوگری” است، با اینکه آن دین دارای روحانیت، مردم عادی و یک سری آداب عبادی ثبت شده‌است. این کج فهمی بخصوص زمانی اتفاق می‌افتد که عده‌ای از دینها یا دینهای عامه به غلط به عنوان “جادو” یا حتی “غیب گویی” پنداشته می‌شوند. نمونه‌هایی از سنت‌های جادویی، عامه-جادویی، دینی-جادویی در زیر می‌آیند:

 

 * کیمیاگری

 * آنیمیسم(زنده انگاری)

 * بونپو

 * جادوی تشریفاتی و رسمی

 * جادوی آشفتگی

 * دروییدیسم (که یک دین باستانی سلیتک است)

 * هرمتیسیسم

 * آیین هندوی مانتریک

 * هودو (طلسم)، شعبده بازی، rootwork

  * هونا

 * جادوگری در تنخ، که در کتاب عهد قدیم موجودات و مربوط به جادوگری یهودی است

 * کابالا

 * Nagualism

 * obeah

 * Onmyodo

 * پائولو مونت

 * pow-wow (که نوعی جادوگری عامه‌است)

 * Psychonautics

 * Quimbanda

 * ریکی

 * Santeria

 * شیطان پرستی

 * Seid

 * آئین یا مذهب شمَن (شمن آیینی)

 * شینتو

 * تلیما

 * دین تائو

 * VOdun

 * وودو

 * ویکا

 

 

جادو در دین اسلام

مسلمانان که پیرو دین اسلام هستند، به جادو اعتقاد دارند و انجام آن (سحر) را منع و نهی می‌کنند. سحر به معنای غیب گویی یا جادوی سیاه است. مسلمانان عقیده دارند که دو فرشته به نام‌های هاروت و ماروت، جادوگری را به انسان یاد دادند تا فرمانبرداری او را برای خودداری و پرهیز از انجام آن آزمایش کنند.

 «و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می‌خوانند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود؛ و) کافر نشد؛ ولی شیاطین کفر ورزیدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل “هاروت” و “ماروت” نازل شد پیروی کردند. و به هیچ کس چیزی یاد نمی‌دادند، مگر اینکه از پیش به او می‌گفتند» “ما وسیله آزمایشیم، کافر نشو!” ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می‌آموختند که بتوانند بوسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند؛ ولی هیچ گاه نمی‌توانند بدون اجازه خداوند به انسانی زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرا می‌گرفتند که به آنان زیان می‌رسانید و نفعی نمی‌داد. و مسلماً می‌دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره‌ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آچه خود را به آن فروختند، اگر می‌دانستند! (سوره دوم قرآن، آیه ۱۰۲)

با این حال، انجام «معجزه» در اسلام فقط برای یک پیامبر (نبی) مجاز است، برخی از مکاتب فکری در اسلام به نوعی از آموزش و تعلیم متافیزیکی معتقدند که شخص به به دست آوردن قدرتی، می‌تواند کارهایی شبیه به معجزه انجام دهد («کرامت»). با این حال، این نیز جادو نیست، بلکه یک نیروی ذهنی است. در طول دوران طلایی اسلام، مخلوطی از تفکر Hermetic و chaldean بود که به دلیل ترجمه بسیاری از متن‌ها به زبان عربی پدید آمده بود. جادویی که بر اساس فرشتگان، ویژگیهای ۹۹ اسم الله، آیات قرآن و قدرت حرفهای عربی پدید آمده بود، بین قرون ۹ تا ۱۳ بعنوان جایگزینی برای غیب گویی پذیرفته شد. یکی از کتابهای معروف این دوره، شمس المعارف الکبری است که توسط احمد البانی نوشته شده. این کتاب، بعدها توسط مسلمانان راست آیین به عنوان غیب گویی رد شد، ولی همچنان آن را می‌خوانند. این نوع جادو، به جای آنکه اسمش سحر باشد، علم الحکمة (دانش عاقل) علم Shem Yah (مطالعه نام الهی)، و روحانیت نام داشت. برای مثال، در سنت و احادیث اسلامی مانند آنچه در یهودیت است، حضرت سلیمان می‌توانست با پادشاهی حیوانات ارتباط برقرار کند، این مورد خدادادی است و معجزه‌است و نه جادوگری. اما بعدتر، نام آدمی مرموز را در حلقه افرادی که اطراف سلیمان هستند، می‌خوانیم به نام “آصف بن برخیه” که گفته می‌شود با دانشی که در مورد نام‌های الهی داشته، از فرشتگان نیز بهتر عمل می‌کرده. این مضمون هنگامی که قرآن اینکه چگونه خدا به حضرت آدم اسامی الهی را گفت، را بر می‌شمرد، تکرار می‌شود. هنگامی که از فرشتگان خواسته می‌شود آنها را دوباره تکرار کنند، نمی‌توانند، اما حضرت آدم می‌تواند. توانایی بیان اسامی الهی یک نیروی جادویی است که از طریق فضایل الهی (مانند «کرامت») به انسان داده می‌شود و بنابراین می‌تواند توسط انسان به دست آورده شود؛ یعنی به معنای درست کلمه، “اکتسابی” است. بسیاری از مسلمانان، بوِیژه در طول قرون وسطی، به موضوعاتی از قبیل فرش‌های پرواز کنان و علوم عجیب و غیر عادی مثل کیمیاگری و ستاره شناسی عقیده داشتند؛ یک شاگرد می‌توانست تحت نظر یک استاد مناسب (پیر) این علم را دریابد. مثلاً گفته می‌شود دانشمند امپراتوری ایران، بیرونی می‌توانسته با استفاده از اصطرلابها، و با علم نجوم وقایع آینده را پیش گویی کند. شیخ انصاری در مکاسب آورده‌است که سحر بدین گونه هاست یا بر زبان جاری کنند، یا بنویسند، یا نوشته‌ای که به همراه دارند، یا قسم بدهند مانند جن و شیاطین را به انجام کاری، یا بخور بدهند، یا بدمند و یا مجسمه درست کنند، یا با تصفیه نفس به تصرف امور بپردازند، و یا با استخدام ملایکه یا اجنه به کشف اشیای گمشده یا علاج امراض بپردازند. سایت لقمان (لاهوتیان)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد