ابو عبدالله حسین بن ابراهیم قمى معروف به ابن الخیاط - ابو محمد هارون بن موسى تلعکبرى - ابوالقاسم عبدالواحد بن عبدالله ابن یونس موصلى (در حلب ) - على بن محمد بن احمد علوى معروف به مستنجد - ابوالحسن کاتب - عبدالرحمان بن على بن زیاد - عبدالله بن عباس و عبدالله جعفر:
روزى در محضر مولا على بن ابى طالب علیه السلام نشسته بودیم . حضرت مجتبى علیه السلام وارد شد و عرضه داشت : یا امیر المؤ منین ، مردى مشک بو در آستانه ى ، در، اجازه ى ورود مى خواهد. فرمود: بیاید..
مردى درشت اندام و نیک چهره و گیرا و بلند بالا و خویش بیان با لباس شاهانه وارد شد و گفت : سلام و رحمت خدا بر شما، یا امیر المؤ منین ! من از دورترین جاى یمن مى آیم . از بزرگان عرب و از پیروان شمایم . فرمان روایى بزرگ و نعمت فراوانى را وانهادم و آمدم . من در ناز و نعمت و راحتى ام ؛ با دارایى و آبادى فراوان و کاردانى و تجربه ى روزگاران ؛ اما دشمنى سرسخت دارم که با انبوهى سپاه و نیرو و توانمندى اش ، کار را بر من سخت کرده است و راه چاره اى نمى دانم .
شبى در خواب ، ندایى به من گفت : مرد! برخیز و به نزد برترین خلق خدا بعد از پیامبر روانه شو و از حضرتش بخواه دعایى را بیاموزدت که حبیب خدا و برگزیده ى شایسته ى حق حضرت محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم که بر او و خاندانش درود باد بدو آموخته است . این دعا اسم اعظم دارد. در برابر دشمن کین توزت آن را بخوان .
یا امیر المؤ منین ! از خواب که برخاستم ، پیش از هر کار، با چهارصد غلام همراه ، به خدمت آمدم . من خدا و رسول و شما را به گواهى مى گیرم که همه را در راه خداى بزرگ آزاد کردم . یا امیر المؤ منین ! از گردنه هاى سخت و از سرزمین دور آمده ام . پیکرم زار و ناتوان شده است . یا امیر المؤ منین ! بر من منت نه و به بزرگى و پدرى و مهربانى فراگیرت ، دعایى را که در خواب فرمان گرفتم تا براى آن ، نزد شما بیایم ، به من بیاموز.
مولا امیر المؤ منین علیه السلام فرمود: باشد. ان شاء الله مى گویم . آن گاه کاغذ و مرکبى خواست و این دعا را نوشت :
بسم الله الرحمان الرحیم ، اللهم انت الملک الحق الذى لا اله الا انت ، و انا عبدک ، ظلمت نفسى و اعترفت بذنبى و لا یغفر الذنوب الا انت ، فاغفر لى یا غفور یا شکور.
اللهم انى احمدک و انت للحمد اهل على ما خصصتنى به من مواهب الرغائب و ما وصل الى من فضلک السابغ و ما اولیتنى به من احسانک الى و بتوانى به من مظنه العدل و انلتنى من منک الواصل الى و من الدفاع عنى و التوفیق لى و الا جابه لدعائى ، حتى اناجیک داعیا و ادعوک مضاما.
و اسالک فاجدک فى المواطن کلها لى جابرا و فى الامور ناظرا و لذنوبى غافرا و لعوراتى ساترا، لم اعدم خیرک طرفه عین منذ انزلتنى دار الاختیار لتنظر ما اقدم لدار القرار، فانا عتیقک من جمیع الافات و المصائب فى اللوازب و الغموم التى ساورتنى فیها الهموم بمعاریض اصناف البلاء و مصروف جهد القضاء، لا اذکر منک الا الجمیع و لا ارى منک غیر التفضیل .
خیرک شامل و فضلک على متواتر و نعمتک عندى متصله و سوابق لم تحقق حذارى بل صدقت رجائى و صاحبت اسفارى و اکرامت احضارى و شفیت امراضى و اوصابى و عافیت منقلبى و مثواى و لم تشمت بى اعدائى و رمیت من رمانى و کفیتنى موونه من عادانى .
فحمدى لک واصل و ثنائى علیک دائم من الدهر الى الدهر بالوان التسبیح ، خالصا لذکرات و مرضیا لک بناصع التوحید و امحاض التمجید بطول التعدید و مزیه اهل المزید، لم تعن فى قدرتک و لم تشارک فى الهیتک و لم تعلم اذ حبست الاشیاء على الغرائز، و لا خرقت الاوهام حجب الغیوب فتعتقد فیک محدودا فى عظمتک .
فلا یبلغک بعد الهمم و لا ینالک غوص الفکر و لا ینتهى الیک نظر ناظر فى مجد جبروتک ، ارتفعت عن صفه المخلوقین صفات قدرتک ، و علا عن ذلک کبریاء عظمتک ، لاینقص ما اردت ان یزداد، و لا یزداد ما اردت ان ینقص ، (و) لا احد حضرک حین برات النفوس ، کلت الاوهام عن تفسیر صفتک و انحسرت العقول عن کنه عظمتک ، و کیف توصف و انت الجبار القدوس ، الذى لم تزل ازلیا دائما فى الغیوب وحدک لیس فیها غیرک و لم یکن لها سواک .
حار فى ملکوتک عمیقات مذاهب التفکیر، فتواضعت الملوک لهیبتک و عنت الوجوه بذل الاستکانه لک ، و انقاد کل شى ء لعظمتک ، و استسلم کل شى ء لقدرتک ، و خضعت لک الرقاب ، و کل دون ذلک تحبیر اللغات ، و ضل هنالک التدبیر فى تصاریف الصفات ، فمن تفکر فى ذلک رجع طرفه الیه حسیرا و عقله مبهورا و تفکره متحیرا .
اللهم فلک الحمد متواترا متوالیا متسقا مستوثقا، یدوم و لا یبید، غیر مفقود فى الملکوت و لا مطموس فى العالم و لا منتقص فى العرفان ، و لک الحمد ما لا تحصى مکارمه فى اللیل اذا ادبر و الصبح اذا اسفر و فى البرارى و البحار و الغدو و الاصال و العشى و الابکار و فى الظهائر و الاسحار.
اللهم بتوفیقک قد احضرتنى الرغبه و جعلتنى منک فى و لایه العصمه ، فلم ابرح فى سبوغ نعمائک و تتابع آلائک ، محفوظا لک فى المنعه و الدفاع ، محوطا بک فى مثواى و منقلبى ، و لم تکلفنى فوق طاقتى اذ لم ترض منى الا طاعتى ، و لیس شکرى و ان ابلغت فى الفعال ببالغ اداء حقک و لا مکافیا لفضلک ، لانک انت الله الذى لا اله الا انت ، لم تغب و لا تغیب عنک غائبه و لا تخففى علیک خافیه ، و لم تضل لک فى ظلم الخفیات ضاله ، انما امرک اذا اردت شیئا ان تقول له کن فیکون .
اللهم لک الحمد مثل ما حمدت به نفسک و اضعاف ما حمدک به الحامدون (و سبحک به المسبحون ) و مجدک به الممجدون و کبرک به المکبرون و عظمک به المعظمون ، حتى یکون لک منى وحدى و بکل طرفه عین و اقل من ذلک ، مثل حمد الحامدین و توحید اصناف المخلصین و تقدیس العارفین و ثناء جمیع المهللین ، و مثل ما انت به عارف من جمیع خلقک من الحیوان ، و ارغب الیک فى رغبه ما انطقتنى به من حمدک ، فما ایسر ما کلفتنى به من حقک و اعظم ما وعدتنى على شکرک .
ابتداتنى بالنعم فضلا و طولا، و امرتنى بالشکر حقا و عدلا، و وعدتنى علیه اضعافا و مزیدا، و اعطیتنى من رزقک ، اعتبارا و فضلا، و سالتنى منه یسیرا صغیرا و اعفیتنى من جهد البلاء و لم تسلمنى للسوء من بلاءک مع ما اولیتنى من العافیه و سوغت من کرائم النحل ، و ضاعفت لى الفضل مع اودعتنى من المحجه الشریفه ، و یسرت لى من الدرجه الرفیعه ، و اصطفیتنى با عظم النبیین دعوه و افضلهم شفاعه محمد صلى الله علیه و آله .
اللهم فاغفر لى ما لا یسعه الا مغفرتک و لا یمحقه الا عفوک ، و لا یکفره الا فضلک ، و هب لى فى یومى (هذا) یقینا تهون على به مصیبات الدنیا و احزانها، بشوق الیک و رغبه فیما عندک ، و اکتب لى عندک المغفره ، و بلغنى الکرامه ، و ارزقنى شکر ما انعمت به على ، فانک انت الله الواحد الرفیع البدى ء البدیع السمیع العلیم ، الذى لیس لامرک مدفع و لا عن قضاءک ممتنع ، اشهد انک ربى و رب کل شى ء، فاطر السماوات و الارض ، عالم الغیب و الشهاده العلى الکبیر.
اللهم انى اسالک الثبات فى الامر و العزیمه على الرشد و الشکر على نعمتک ، اعوذ بک من جور کل جائر و بغى کل باغ و حسد کل حاسد، بک اصول على الاعداء و بک ارجو ولایه الاحباء مع ما لا استطیع احصاءه و لا تعدیده ، من عوائد فضلک و طرف رزقک و الوان ما اولیت من ارفادک ، فانک انت الله الذى لا اله الا انت ، الفاشى فى الخلق رفدک الباسط بالجود یدک ، و و لا تضاد فى حکمک و لا تنازع فى امرک ، تملک من الانام ما تشاء و لا یملکون الا ما ترید.
قل اللهم مالک الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک على کل شى ء قدیر، تولج اللیل فى النهار و تولج النهار فى اللیل و تخرج الحى من المیت و تخرج المیت من الحى و ترزق من تشاء بغیر حساب .
انت المنعم المفضل الخالق البارى القادر القاهر المقدس فى نور القدس ، تردیت بالمجد و العز و تعظمت بالکبریاء و تغشیت بالنور و البهاء و تجللت بالمهابه و السناء، لک المن القدیم و السلطان الشامخ و الجواد الواسع و القدره المقتدره ، جعلتنى من افضل بنى آدم و جعلتنى سمیعا بصیرا سویا معافا، لم تشغلنى بنقصان فى بدنى و لم تمنعک کرامتک ایاى و حسن صنیعک عندى و فضل انعامک على انت وسعت على فى الدنیا و فضلتنى على کثیر من اهلها.
فجعلت لى سمعا یسمع آیاتک و فوادا یعرف عظمتک ، و انا بفضلک حامد و بجهد یقینى لک شاکر، و بحقک شاهد، فانک حى قبل کل حى و حى بعد کل و حى ترث الحیاه ، لم تقطع خیرک عنى طرفه عین فى کل وقت ، و لم تنزل بى عقوبات النقم و لم تغیر على دقائق العصم ، فلو لم اذکر من احسانک الا عفوک و اجابه دعائى حین رفعت راسى بتحمیدک و تمجیدک و فى قسمه الارزاق حین قدرت ، فلک الحمد عدد ما حفظه علمک و عدد ما احاطت به قدرتک و عدد ما وسعته رحمتک .
اللهم فتمم احسانک فیما بقى کما احسنت فیما مضى فانى اتوسل الیک بتوحیدک و تمجیدک و تحمیدک و تهلیلک و تکبیرک و تعظیمک ، و بنورک و رافتک و رحمتک و علوک و جمالک و جلالک و بهائک و سلطانک و قدرتک و بمحمد و آله الطاهرین الا تحرمنى رفدک و فوائدک ، فانه لا یعتریک لکثره ما یتدفق به عوائق البخل و لا ینقص جودک تقصیر فى شکر نعمتک ، و لا تفنى حزائن مواهبک النعم و لا تخاف ضیم املاق فتکدى ، و لا یلحقک خوف عدم فینقص فیض فضلک .
اللهم ارزقنى قلبا خاشعا و یقینا صادقا و لسانا ذاکرا، و لا تومنى مکرک و لا تکشف عنى سترک و لا تنسنى ذکرک و لا تباعدنى من جوارک و لا تقطعنى من رحمتک و لا تویستنى من روحک و کن لى انیسا من کل و خشه و اعصمنى من کل هلکه و نجنى من کل بلاء فانک لا تخلف المیعاد.
اللهم ارفعنى و لا تضعنى و زدنى لا تنقصنى و ارحمنى و لا تعذبنى و انصرنى و لا تخذلنى و آثرنى و لا توثر على ، و صل على محمد و آل محمد و آل محمد الطیبین الطاهرین و سلم تسلیما کثیرا.
ابن عباس رضى الله عنه گوید: آن حضرت افزود: ببین آن را ازبر کرده باشى و هیچ روز خواندن آن را ترک مکن . امیدوارم وقتى به سرزمین خویش مى رسى ، خداوند دشمنت را نابود کرده باشد. من از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم :
هر که این دعا را با نیت پاک و دلى فروتن بخواند، اگر فرمان دهد تا کوه ها حرکت کند، حرکت خواهند کرد و اگر بخواهد، بر دریا راه خواهد رفت .
آن مرد ره سپار دیار خود شد. چهل روز بعد، نامه اش به امیر المؤ منین علیه السلام رسید که خداوند دشمنش را نابود کرده است ؛ چنان که در آن ناحیه یک تن (از دشمنان ) باقى نمانده است . امیر المؤ منین علیه السلام فرمود: مى دانستم . این را پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم به من فرمود. هر کار سخت من با این دعا آسان شده است .
نویسنده ى کتاب ، على بن موسى بن جعفر بن محمد طاووس ، گوید:
دعاى معروف به یمانى را به روایت دگر یافتم که نسبت به گونه اى که آوردیم افزوده و اختلاف هایى دارد. خواستم هر دو نقل این دعا را آورده باشم . رواى دیگر چنین است :
شریف ابوالحسین زیدبن جعفر علوى محمدى - ابوالحسن محمد بن عبدالله بن البساط (به گونه ى قرائت ) - مغیره بن عمرو بن ولید عزرمى مکى (در مکه ) - ابو سعید مفضل بنم محمد حسینى (به شیوه ى قرائت ) - ابواسحاق ابراهیم بن محمد شافعى + محمد بن یحیى بن ابى عمر عبدى - فضیل بن عیاض - عطاء بن سائب - طاووس (بن کیسان یمانى -) عبدالله بن عباس .
روزى در پیشگاه امیر المؤ منین علیه السلام نشسته بودم و با هم گفت و گو مى کردیم .
فرزندش حضرت مجتبى علیه السلام وارد شد و گفت : یا امیر المؤ منین ، سوارى بر در است که بوى مشک و عنبر مى دهد. اجازه ى ورود مى خواهد. فرمود: بگذار بیاید. مردى درشت هیکل و خوش سیما، با چهره و اندامى نیکو، لباس شاهان به به کرده وارد شد و گفت : درود و رحمت و برکات خدا بر شما اى امیر المؤ منین !
امیر المؤ منین علیه السلام پاسخ فرمود: درود بر تو! آن گاه او را نزدیک خواند. او گفت : یا امیر المؤ منین ، از درودترین نقطه ى یمن مى آیم . من از بزرگان عربم و از پیروان شما. پادشاهى بزرگ و نعمت فراوان و زمین هاى بسیار پشت سر گذاشتم . زندگانى پر نعمت و روزگار آسوده اى دارم ؛ جز آن که دشمنى در پى چیرگى بر من آست و همواره در کمین من . سال هاست در راه ا زار و جنگ با من است . راه چاره اى نمى دانم .
شبى - اى امیر المؤ منین - در خواب بودم که شنیدم گوینده اى ندا در داد: برخیز و به نزد خلیفه ى خدا پیشواى مومنان على بن ابى طالب علیه السلام رو و از حضرتش دعایى را بخواه که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم بدو آموخت . اسم اعظم الاهى و واژه هاى تام او در آن است . تو در دربار خداوند، بدو شایسته ى پذیرفتن و رهایى از این دشمن ستیزنده اى .
وقتى برخاستم ، سر از پا نمى شناختم و هیچ اندیشه نمى داشتم تا این که همراه چهارصد برده و دربار شما آمدم . پروردگار بزرگ و شما را گواه مى گیرم که در راه خدا آزادشان ساختم و طوق بندگى را از ایشان برداشتم ؛ آزادند.
یا امیر المؤ منین ! از سرزمینى دو و راهى دراز و جلگه اى پست آمده ام .
پیکرم در آن جا آزرده و اندامم و فرسود شده است . به حق پدرى و خویشى و نزدیکى ، بر من منت گذارید و دعایى را که در خواب دیدم تا براى آن به سویتان بیایم ، به بیاموزید.
فرمود: آرى . آن گاه دوات و کاغذى خواست و دعا را نوشت . من نیز آن را نوشتم . چنین بود:
بسم الله الرحمان الرحیم ، الحمد الله رب العالمین و العاقبه اللمتقین و صلى الله على محمد خاتم النبین و على اهل بیته اجمعین .
اللهم انى احمدک و انت للحمد اهل على ما اختصصتنى به من مواهب الرغائب و اوصل الى من فضائل الصنایع ، و ما اولیتنى به من احسانک و بواتنى به من مظنه الصدق ، و انلتنى به من منک الواصل الى و من الدفاع عنى و التوفیق لى و الاجابه لدعائى حین اناجیک راغبا و ادعوک مصافیا، حتى ارجوک و اجدک فى المواضع کلها لى جابرا و فى المواطن ناظرا و على الاعداء ناصرا و للذنوب ساترا، لم اعدم فضلک طرفه عین مذ انزلتنى دار الاختیار لتنظر ماذا والغموم التى ساورتنى فیها الهموم بمعاریض اصناف البلاء و مصروف جهد القضاء، لا اذکر منک الا الجمیل و لا ارى منک الا التفضیل .
خیرک لى شامل و فضلک على متواتر و نعمک عندى متصله ، لم تحقق حذارى و صدقت رجائى و صاحبت اسفارى و اکرمت احضارى و شفیت امراضى و عافیت منقلبى و مثواى و لم تشمت بى اعدائى و رمیت من رمانى ، و کفیتنى شنئان من عادانى .
فحمدى لک واصل و ثنائى علیک دائم من الدهر الى الدهر بالوان التسبیح ، خالصا لذکرک و مرضیا لک ، بناصع التحمید و اخلاص التوحید و امحاض التمجید بطول التعدید و اکذاب اهل التندید. لم تعن فى قدرتک و لم تشارک فى الهیتک و لم تعاین اذ حبست الاشیاء على الغرائز المختلفات و لا خرقت الاوهام حجب الغیوب الیک ، فاعتقدت منک حدودا فى عظمتک .
لایبلغت بعد الهمم و لا ینالک غوص الفطن ، و لا ینتهى الیک نظر الناظر فى مجد جبروتک ، ارتفعت عن صفه المخلوقین صفات قدرتک ، و علا عن ذلک کبریاء عظمتک ، لا ینقص ما اردت ان یزداد و لا یزداد ما اردت ان ینقص ، لا احد شهدک حین فطرت الخلق و لاند حضرک حین برات النفوس ، (و) کلت الالسن عن تفسیر صفتک و انحسرت العقول عن کنه معرفتک .
و کیف توصف و انت الجبار القدوس الذى لم یزل ازلیا دائما فى الغیوب وحدک لیس فیها غیرک و لم یکن لها سواک ، و لا هجمت العیون علیک فتدرک منک انشاء، و لا تهتدى القلوب لصفطتک و لا تبلغ العقول جلال عزتک ، حارت فى ملکوتک عمیقات مذاهب التفکیر، و فتواضعت الملوک لهیبتک ، و عنت الوجوه بذله الاستکانه لک ، و انقاد کل شى ء لعظمتک و استسلم کل شى ء لقدرتک و خضعت لک الرقاب ، و کل دون ذلک تجبیر اللغات و ضل هنالک التدبیر فى تضاعیف الصفات ، فمن تفکر فى ذلک رجع طرفه الیه حسیرا و عقله مبهوتا و تفکره متحیرا.
اللهم فلک الحمد متواترا متوالیا متسقا مستوثقا یدوم و لایبید غیر مفقود فى الملکوت و لا مطموس فى العالم و لا منتقص فى العرفان ، و لک الحمد فیما لا تحصى مکارمه فى اللیل اذا ادبر و الصبح ، اذا اسفر، و فى البر و البحر و الغدو و الاصال و العشى و الابکار و الظهیره و الاسحار.
اللهم بتوفیقک قد احضر تنى النجاه و جعلتنى منک فى ولایه العصمه ، فلم ابرح فى سبوغ نعمائک و تتابع آلائک محفوظا لک فى المنعه و الدفاع لم تکلفنى فوق طاقتى اذ لم ترض منى الا طاعتى ، فلیس شکرى و لو دابت منه فى المقال و بالغت فى الفعال یبلغ ادنى حقک و لا مکاف فضلک ، لا نک انت الله الذى لا اله الا انت ، لم تغب و لا تغیب عنک غائبه و لا تخفى فى غوامض الولائج علیک خافیه و لم تضل لک فى ظلم الخفیات ضاله ، انما امرک اذا شئت ان تقول کن فیکون .
اللهم فلک الحمد مثل ما حمدت به نفسک و حمدک به الحامدون و مجدک به الممجدون و کبرک به المکبرون و عظمک به المعظمون ، حتى یکون لک منى وحدى فى کل طرفه عین واقل من ذلک ، مثل حد الحامدین و توحید اصناف المخلصین و ثناء جمیع المهللین و تقدیس احبائک العارفین ، و مثل ما انت عارف به و محمود به فى جمیع خلقک من الحیوان ، و ارغب الیک فى برکه ما انطقتنى به من حمدک .
فما ایسر ما کلفتنى من حمدک و اعظم ما وعدتنى على شکرک من ثوابه ابتداء للنعم فضلا و طولا، و امرتنى بالشکر حقا و عدلا و وعدتنى اضعافا و مزیدا، و اعطیتنى من رزقک اعتبارا و عدلا و وعدتنى اضعافا و مزیدا و اعطیتنى من رزقک اعتبارا و فرضا، و سالتنى منه صغیرا و اعفیتنى من جهد البلاء، و لم تسلمنى للسوء من بلاءک و جعلت بلیتى العافیه ، و ولیتنى بالبسطه و الرخاء، و شرعت لى ایسر الفضل مع ما وعدتنى من المحجه الشریفه و یسرت لى من الدرجه الرفیعه ، و اصطفیتنى باعظم النبیین دعوه و افضلهم شفاعه محمد صلى الله علیه و آله و سلم .
اللهم فاغفر لى ما لا یسعه الا مغفرتک و لا یمحاه الا عفوک و لا یکفره الا فضلک ، و هب لى فى یومى هذا یقینا یهون على مصیبات الدنیا و احزانها و شوقا الیک و رغبه فیما عندک ، و ارزقنى شکر ما انعمت به على ، فانک انت الله الواحد الرفیع البدى ء البدیع السمیع العلیم ، الذى لیس لا مرک مدفع و لا عن فضلک ممنع ، و اشهد انک ربى و رب کل شى ء، فاطر السماوات و الارض عالم الغیب و الشهاده العلى الکبیر.
اللهم انى اسالک الثبات فى الامر و العزیمه على الرشد و الشکر على نعمتک ، و اعوذ بک من جور کل جائر و بغى کل باغ و حسد کل حاسد، بک اصول على الاعداء و ایاک ارجو الولایه للاحباء مع مالا استطیع احصائه و لا تعدیده من فوائد فضلک و طرف رزقک و الوان ما اولیتنى من ارفادک .
فانا مقر بانک انت الله لا اله الا انت الفاشى فى الخلق حمدک الباسط بالجود یدک ، لاتضاد فى حکمک و لاتنازع فى امرک ، تملک من الانام ما تشاء و لایملکون الا ما ترید، انت المنعم المفضل القادر القاهر، المقدس فى نور القدس ، تردیت المجد بالعز و تعظمت العز بالکبریاء و تغشیت النور بالبهاء و تجللت البهاء بالمهابه .
لک المن القدیم و السلطان الشامخ و الحول الواسع و القدره المقتدره اذ جعلتنى من افاضل من بنى آدم و جعلتنى سمیعا بصیرا صحیحا سویا معافا، لم تشغلنى فى نقصان فى بدنى ثم لم تمنعک کرامتک ایاى و حسن صنیعک عندى و فضل نعمائک على اذ وسعت على فى الدنیا و فضلتنى على کثیر من اهلها، فجعلت لى سمعا یعقل آیاتک و بصرا یرى قدرتک و فوادا یعرف عظمتک .
فانا لفضلک على حامد و تحمده لک نفسى و بحقک شاهد، لانک حى قبل کل حى و حى بعد کل میت و حى ترث الحیاه ، لم تقطع عنى خیرک فى کل وقت و لم تنزل بى عقوبات النقم و لم تغیر على و ثائق العصم ، فلو لم اذکر من احسانک الا عفوک عنى والاستجابه لدعائى حین رفعت راسى و انطقت لسانى بتمجیدک و تحمیدک ، لا فى تقدیرک خطا حین صورتنى و لا فى قسمه الارزاى حین قدرت ، فلک الحمد عدد ما حفطه علمک و عدد و ما احاطت به قدرتک و عدد ما وسعت رحمتک .
اللهم فتمم احسانک فیما بقى کما احسنت الى فیما مضى ، فانى اتوسل الیک بتوحیدک و تمجیدک و تحمیدک و تهلیلک و تکبیرک و تعظیمک و تنویرک و رافتک و رحمتک و علوک و حیاطتک و وقائک و منک و جلالک و جمالک و بهائک و سلطانک و قدرتک الا تحرمنى رفدک و فوائد کرامتک .
فانه لا یعتریک لکثره ما یندفق من سیوب العطایا عوائق البخل ، و لا ینقص جودک التقصیر فى شکر نعمتک ، و لا یجم خزائنک المنع ، و لا یوثر فى جودک العظیم منحک الفائق الجلیل ، و لاتخاف ضیم املاق فتکدى و لا یلحقک خوف عدم فینتقص فیض فضلک .
و ترزقنى قلبا خاشعا و یقینا صادقا و لسانا ذاکرا، و لاتومنى مکرک و لا تکشف عنى سترک و لاتنسنى ذکرک و لاتنزع منى برکتک و لا تقطع منى رحمتک ، و لا تباعدنى من جوارک و لا تویسنى من روحمتک ، و لا تباعدنى من جوارک ولا تویسنى من روحک و کن لى انیسا من کل وحشه و اعصمنى من کل هلکه ، انک لاتخلف المیعاد و صلى الله على محمد و آله الطاهرین .
مرد گفت : یا امیر المؤ منین ! نا امیدم نساختید و حق پدرى را گزار دید.
خداوند پاداش نیکو کارانتان دهاد! سپس افزود: یا امیر المؤ منین ! مى خواهم ده هزار دینار صدقه دهم ؛ که شایستگى دریافت دارد؟ فرمود: آن را میان پارسایان قرآن پخش کن . کار نیک جز در مانند ایشان به جا نیست تا در بندگى پروردگارشان و تلاوت کتابش نیرو بگیرند. آن مرد به توصیه ى حضرتش عمل کرد.